گنجور

 
غالب دهلوی

مدام محرم صهبا بود پیاله ما

به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما

زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه

گداز ناله ما آبیار ناله ما

چمن طراز جنونیم و دشت و کوه از ماست

به مهر داغ شقایق بود قباله ما

به دل ز جور تو دندان فشرده ایم و خوشیم

ز استخوان اثری نیست در نواله ما

تو زودمستی و ما رازدار خوی توایم

شراب درکش و پیمانه کن حواله ما

درازی شب هجران ز حد گذشت، بیا

فدای روی تو عمر هزار ساله ما

جنون به بادیه پرداز گلستان بخشید

سواد دیده آهوست داغ لاله ما

ز سعی هرزه به بیحاصلی علم گشتیم

چو باد بید پدید آمد از اماله ما

همین گداختن است آبروی ما غالب

گهر چه ناز فروشد به پیش ژاله ما

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
امیر شاهی

لبالب است ز خون جگر پیاله ما

دم نخست چنین شد مگر حواله ما

بر آستان تو شب‌ها رود که مردم را

به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما

ز قد و روی تو شرمنده باغبان می‌گفت:

[...]

جامی

سرود مجلس درد است آه و ناله ما

حباب خون جگر لاله گون پیاله ما

به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان

به روغن است فتاده ز تو نواله ما

به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم

[...]

شاهدی

ز روی لطف بکن بوسه‌ای حوالۀ ما

همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما

[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما

همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما

چو دور جام وصالش به کام ما نبود

[...]

میلی

دلا رسیده به جایی کمند ناله ما

که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما

به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد

که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما

به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع

[...]

صائب تبریزی

ز عمر باج ستاند می دو ساله ما

به آفتاب شبیخون زند پیاله ما

ز بی قراری ما دردسر کشد بالین

شبی که دختر رز نیست در حباله ما

ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه