در بخش اول شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها سیف مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱
سعدی (بیت ۱): مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
سیف فرغانی (بیت ۱۴): سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت - «مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۴:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۲۹
سعدی (بیت ۱۰): از ورطه ما خبر ندارد - آسوده که بر کنار دریاست
سیف فرغانی (بیت ۳): بیبهره ز دولت غم تو - از محنت ما خبر ندارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۰:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۲۰
سعدی (بیت ۱۰): گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس - سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست
سیف فرغانی (بیت ۶): گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را - بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۱:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۷
سعدی (بیت ۱): مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست - یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
سیف فرغانی (بیت ۱۰): گر بگویم که مرا یار تویی بشنو، لیک - «مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست»
سعدی (بیت ۶): نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس - که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
سیف فرغانی (بیت ۵): گر من از عشق تو دیوانه شوم باکی نیست - که چو من شیفته در کوی تو بسیاری هست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۷:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۸
سعدی (بیت ۱): ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست - گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
سیف فرغانی (بیت ۱۳): چون مدد از غیر نبود صبر کن تا حل شود - «ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۲۵:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۹
سعدی (بیت ۹): به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر - که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
سیف فرغانی (بیت ۲): دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو - که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۰:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۲۳
سعدی (بیت ۱): خوش میروی به تنها تنها فدای جانت - مدهوش میگذاری یاران مهربانت
سیف فرغانی (بیت ۱۲): ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی - «خوش میروی به تنها تنها فدای جانت»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۰۴:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۳۷
سعدی (بیت ۹): عشقش حرام بادا بر یار سروبالا - تردامنی که جانش در آستین نباشد
سیف فرغانی (بیت ۶): چون دامن تو گیرد در پای تو چه ریزد - بیچارهای که جانش در آستین نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۳:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۴۳
سعدی (بیت ۸): کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست - مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
سیف فرغانی (بیت ۷): آمن از فتنهٔ حسن تو درین دوران نیست - مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۴:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۲۳
سعدی (بیت ۱۲): ما یوسف خود نمیفروشیم - تو سیم سیاه خود نگه دار
سیف فرغانی (بیت ۵۹): ما یوسف خود نمیفروشیم - تو جان عزیز خود نگهدار
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱۱:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۵۳
سعدی (بیت ۱۳): هر متاعی ز معدنی خیزد - شکر از مصر و سعدی از شیراز
سیف فرغانی (بیت ۱۶): کآفرین میکنند بر سخنت - شکر از مصر و سعدی از شیراز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۶:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۱
سعدی (بیت ۱): دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش - بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
سیف فرغانی (بیت ۹): سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند، مرا - «دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۷:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۳
سعدی (بیت ۲): تا چه خواهد کرد با من دور گیتی زین دو کار - دست او در گردنم یا خون من در گردنش
سیف فرغانی (بیت ۷): وصل و هجر دوست میکوشند هر یک تا کنند - دست او در گردنم یا خون من در گردنش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۳:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۷۳
سعدی (بیت ۱): میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم - خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
سیف فرغانی (بیت ۱۱): ور میسر نشود دیدن رویت چه کنم - «میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۵:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۷۴
سعدی (بیت ۱): گر من ز محبتت بمیرم - دامن به قیامتت بگیرم
سیف فرغانی (بیت ۱۱): دل زنده به عشق تست غم نیست - گر من ز محبتت بمیرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲۳:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸۱
سعدی (بیت ۱): ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم - بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
سیف فرغانی (بیت ۱۱): چنان افتادهٔ عشقت شدم جانا که چون سعدی - «ز دستم بر نمیآید که یک دم بی تو بنشینم»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۵۵:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸۵
سعدی (بیت ۱): خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان - کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
سیف فرغانی (بیت ۹): ز افغان سیف ای جان شبها میان کویت - «خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۷۹:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۹۳
سعدی (بیت ۱): من از دست کمانداران ابرو - نمییارم گذر کردن به هر سو
سیف فرغانی (بیت ۱۴): از آن ساعت که تیر غمزه خوردم - من از دست کمانداران ابرو،
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۱:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۳
سعدی (بیت ۱): تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
سیف فرغانی (بیت ۱۳): چو جنت دایم اندر وی همه رحمت فراز آید - «تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۳:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۶
سعدی (بیت ۱): سرو بستانی تو یا مه یا پری - یا ملک یا دفتر صورتگری
سیف فرغانی (بیت ۱۳): چون روا باشد که سعدی گویدت - «سرو بستانی تو یا مه یا پری»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۹:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۳
سعدی (بیت ۱): چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
سیف فرغانی (بیت ۱۱): هر جا که سیف باشد بستان اوست رویش - «چون است حال بستان ای باد نوبهاری»
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۹:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۱
سعدی (بیت ۱): حدیث یا شکرست آن که در دهان داری - دوم به لطف نگویم که در جهان داری
سیف فرغانی (بیت ۱۱): چو دوست گفت سخن، گفت سیف فرغانی - حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۶:: سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۱۵
سعدی (بیت ۱): شرف نفس به جودست و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
سیف فرغانی (بیت ۱۹): گر درم داری با خلق کرم کن زیرا - «شرف نفس به جودست و کرامت به سجود»
در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷ : مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱ : رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را - تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۰ : لاابالی چه کند دفتر دانایی را - طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۷ : ای سعادت ز پی زینت و زیبایی را - بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷ : ماه رویا روی خوب از من متاب - بی خطا کشتن چه میبینی صواب
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۴ : غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸ : ای خجل از روی خوبت آفتاب - روز من بی تو شبی بیماهتاب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲ : نشاید گفتن آن کس را دلی هست - که ننهد بر چنین صورت دل از دست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴ : مرا گویند با دشمن برآویز - گرت چالاکی و مردانگی هست
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۲ : دلم بربود دوش آن نرگس مست - اگر دستم نگیری رفتم از دست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۱ : مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست - یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۷ : همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟ - یا چو من هجر تو را هیچ گرفتاری هست؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۷ : ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست - گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۸ : در سمن با آن طراوت حسن این رخسار نیست - در شکر با آن حلاوت ذوق این گفتار نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۲۵ : کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست - هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۹ : کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست - کو کسی کو به دل و دیده خریدار تو نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۰ : خوش میروی به تنها تنها فدای جانت - مدهوش میگذاری یاران مهربانت
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۲۳ : طوطی خجل فروماند از بلبل زبانت - مجلس پر از شکر شد از پستهٔ دهانت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۰ : غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۲۸ : نگارا دل همی خواهد که عشقت را نهان دارد - ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۰۴ : گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد - ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۳۷ : این حسن و آن لطافت در حور عین نباشد - وین لطف و آن حلاوت در ترک چین نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۳ : گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود - وان چنان پای گرفتست که مشکل برود
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۴۳ : مشکل است این که کسی را به کسی دل برود - مهرش آسان به درون آید و مشکل برود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۳ : آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر - قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۲۱ : ای صبا گر سوی تبریز افتدت روزی گذر - سوی درگاه شه عادل رسان از ما خبر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۴ : آمد گه آن که بوی گلزار - منسوخ کند گلاب عطار
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۸ : شرطست جفا کشیدن از یار - خمرست و خمار و گلبن و خار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۱ : بردند پیمبران و پاکان - از بیادبان جفای بسیار
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۲۳ : من بلبلم و رخ تو گلزار - تو خفته من از غم تو بیدار
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱۰ : ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱۱ : متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۵۳ : مست عشقت به خود نیاید باز - ور ببری سرش چو شمع به گاز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۶ : دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش - بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۱ : آنچه ز تست حال من گفت نمیتوانمش - چون تو بمن نمیرسی من به تو چون رسانمش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۷ : چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش - چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۳ : چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش - ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۸ : رها نمیکند ایام در کنار منش - که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۲ : چو شد به خنده شکر بار پستهٔ دهنش - شد آب لطف روان از لب چه ذقنش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷ : جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند - ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۶۷ : هلال حسن به عهد رخ تو یافت کمال - که هم جمال جهانی و هم جهان جمال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۳ : گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم - به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۷۳ : گر کسی را حسد آید که تو را مینگرم - من نه در روی تو، در صنع خدا مینگرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۵ : گر من ز محبتت بمیرم - دامن به قیامتت بگیرم
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۷۴ : تا نقش تو هست در ضمیرم - نقش دگری کجا پذیرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲۳ : ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم - بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸۱ : مرا گر دولتی باشد که روزی با تو بنشینم - ز لبهای تو مینوشم، ز رخسار تو گل چینم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۵۰ : بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران - کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸۳ : از لطف و حسن یارم در جمع گل عذاران - چون بر گل است شبنم چون بر شکوفه باران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۵۵ : خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان - کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۸۵ : ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان - تا من دمی برآرم اندر کنار جانان
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۷۹ : من از دست کمانداران ابرو - نمییارم گذر کردن به هر سو
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۹۳ : به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو - که گل را رنگ بخشد مشک را بو
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۸۱ : صید بیابان عشق چون بخورد تیر او - سر نتواند کشید پای ز زنجیر او
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۹۲ : مرغ دلم صید کرد غمزهٔ چون تیر او - لشکر خود عرض داد حسن جهان گیر او
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۱ : تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۴ : چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی - گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به زیبایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۰ : نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی - که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۳ : اگر خورشید و مه نبود برین گردون مینایی - تو از رو پرده برگیر و همی کن عالم آرایی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۴ : زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زیبایی - در لطف تو کس بر من نبندد گر تو بگشایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۲ : تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۷ : گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت میفزایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۳ : خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۴ : طبیبی را حکایت کرد پیری - که میگردد سرم چون آسیایی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۷ : الا ای شمع دل را روشنایی - که جانم با تو دارد آشنایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳ : تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی - کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۲ : ای شده حسن تو را پیشه جهان آرایی - عادت طبع من از وصف تو شکرخایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۶ : دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۰ - تنبیه و موعظت : دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان : شبی و شمعی و گویندهای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۲ : امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۵ : ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۶ : تو قبلهٔ دل و جانی چو روی بنمایی - به طوع سجده کنندت بتان یغمایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۶ : جور بر من میپسندد دلبری - زور با من میکند زورآوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۳ : سرو بستانی تو یا مه یا پری - یا ملک یا دفتر صورتگری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۷ : هرگز این صورت کند صورتگری - یا چنین شاهد بود در کشوری
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۶ : ای رخ تو شاه ملک دلبری - همچو شاهان کن رعیت پروری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۹ : چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۳ : عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۳ : ای ز آفتاب رویت مه برده شرمساری - پیداست بر رخ تو آثار بختیاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۰ : خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۵۵ : ای ز بازار جهان حاصل تو گفتاری - عمر تو موسم کار است و جهان بازاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۹ : حدیث یا شکرست آن که در دهان داری - دوم به لطف نگویم که در جهان داری
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۱ : از آن شکر که تو در پستهٔ دهان داری - سزد که راتبهٔ جان من روان داری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۴ : زنده بی دوست خفته در وطنی - مثل مردهایست در کفنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۵ : سروقدی میان انجمنی - به که هفتاد سرو در چمنی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۱۰ : دی مرا گفت آن مه ختنی - که من آن توام تو آن منی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۴ : کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی - دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی
سیف فرغانی » گزیده اشعار » غزلها » غزل شماره ۱۰۷ : ای که تو جان جهانی و جهان جانی - گر به جان و به جهانت بخرند ارزانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۶ : شرف نفس به جودست و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۱ - در ستایش شمسالدین حسین علکانی : احمدالله تعالی که به ارغام حسود - خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۷ : خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد - رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۹ : مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد - مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۱۵ : هر که همچون من و تو از عدم آمد به وجود - همه دانند که از بهر سجود آمد وجود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۵۲ : خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان - بنه گر همتی داری، سری در پای درویشان
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۳۹ : دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان - که نور دوستی پیداست در سیمای درویشان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۵ - در وصف بهار : بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۲۴ : چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار - یاد او میدهدم رنگ گل و بوی بهار
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۲۵ : ای بت سنگ دل و ای صنم سیم عذار - بر رخ خوب تو عاشق فلک آینهدار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۹ : پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
سیف فرغانی » گزیده اشعار » قصاید و قطعات » شماره ۳۰ : ما را به بوسه چون بگرفتیم در برش - آب حیوة داد لب همچو شکرش