بیک نظر دل خلقی همی برد یارم
بمن نگر که بدان یک نظر گرفتارم
مرا خود از خبرش بود حال شوریده
کنون بیک نظر او تمام شد کارم
ورا اگر دگری یافت و از طلب بنشست
من آن کسم که پس از یافتن طلب کارم
شبی بخدمت او خلوتی خوهم تا روز
که او ز لب شکر و من ز دیده دربارم
چراغ وارم از آن پس اگر کشند رواست
ستاره وار چو با مه شبی بروز آرم
امیر ملک ورا طالب است و من در عشق
نمی خوهم که فرومایه یی بود یارم
تو همت من مسکین نگر که چون فرهاد
برای شیرین با خسرو است پیکارم
من از مدام املهای خویش بودم مست
شراب عشقش از آن سکر کرد هشیارم
کنون نخسبم جز بر درش چو سگ همه روز
که شب روان رهش کرده اند بیدارم
بدین گنه که دلم قدر وصل تو نشناخت
گرم بهجر عقوبت کند سزاوارم
اگر چنانکه زدی لاف سیف فرغانی
که من ببذل درم سرخ رو چو دینارم
میان خلق تفاوت بسیست در گوهر
که دوست را تو بزر من بجان خریدارم
طریق اهل دل اینست کاین امانت جان
که دوست داد بمن من بدوست بسپارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم
زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم
خصایل تو سزاوار مدحتند همه
بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم
چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال
[...]
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم
به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم
چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم
چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم
لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم
[...]
خدایگانا سالی مقیم بنشستم
به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم
همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم
همی نگردد کارم نفیر چون دارم
نه ماه دولتم از چرخ میدهد نورم
[...]
از آن قبل که سر عالم بقا دارم
بدین سرای فنا سر فرو نمیآرم
نشاط من همه زی آشیان نه فلک است
اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم
نه آن کسم که درین دامگاه دیو و ستور
[...]
نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.