چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنی
بر فرق جهان تو نهد از حب خویش تاج
در نصرت خرد که هوا دشمن ویست
با نفس خود جدل کن وبا طبع خود لجاج
گر در مصاف آن دو مخالف شوی شهید
بیمار را بدم چو مسیحا کنی علاج
چون نفس تند گشت بسختیش رام کن
سردی دهد طبیب چو گرمی کند مزاج
با او موافقت مکن اندر خلاف عقل
محتاج نیست شب که سیاهش کنی بزاج
مردانه گنده پیر جهان را طلاق ده
کز عشق بست با دل تو عقد ازدواج
هستی تو چو زیت بسوزد گرت فتد
بر دل شعاع عشق چو مصباح در زجاج
زاندوه او چو مشعله ماه روشنست
شمع دلت که زنده بروغن بود سراج
مر فقر را امین نبود هیچ جاه جوی
چون تخت شه نشین نشود هیچ پیل عاج
گوید گلیم پوش گدا را کسی فقیر
خواند هویدپوش شتر را کسی دواج
گر در رهش زنی قدمی بر جبین گل
از خاک ره چو قطره شبنم فتد عجاج
خودکام را چنین سخن از طبع هست دور
محموم را بود عسل اندر دهان اجاج
گر دوستی حق طلبی ترک خلق کن
در یک مکان دوضد نکند باهم امتزاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفسیر و تحلیل روحانی و معنوی انسان میپردازد. شاعر بیان میکند که برای رسیدن به حقیقت و عشق الهی، باید از دلبستگیهای دنیوی و مخالفان عقل دوری کرد. او به انسان توصیه میکند که با نفس و تمایلات خود در جدل باشد و در برخورد با چالشها مانند یک پزشک عمل کند که بیماری را بهبود میبخشد. همچنین، به اهمیت شجاعت و استقلال در فکر و عمل اشاره میشود و بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی و شراکت با خداوند، زندگی انسان را روشن و معنوی میسازد. شاعر به نظارهگر بودن و تمسک به حقایق و ارزشها دعوت میکند و هشدار میدهد که جستجوی مقام و جاه، انسان را از حقیقت دور میکند. در نهایت، او بر لزوم گذر از خودپرستی و دوستی با خداوند تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هر چیز غیر از او را که رها کنی، عشق او بر سرت تاج مینهد و در جهان تو را زینت میدهد.
هوش مصنوعی: در حمایت از خرد و عقل، به خاطر اینکه هوای نفس دشمن آن است، باید با نفس خود به جدال بپردازی و با طبع خود سرسختی کنی.
هوش مصنوعی: اگر در نبرد با دو مخالف قرار بگیری، مانند مسیحا میتوانی بیماری را شفا دهی و او را به زندگی برگردانی.
هوش مصنوعی: وقتی که نفس به شدت تند و بیتاب میشود، باید آن را آرام کنی؛ همانطور که پزشک با دادن داروهای خنک، به مقابله با حرارت مزاج میپردازد.
هوش مصنوعی: با او هم نظر و هم عقیده نشو، زیرا نیازی نیست که در تاریکی شب دست به کار شوی و آن را سیاهتر از آنچه که هست، کنی.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، این بیت به این معناست که با جسارت و قوت بخواه که از وابستگیها و عشقهای بینتیجه رهایی یابی، چرا که عشق به تو باید با دل و جان باشد نه با خیال و ناامیدی.
هوش مصنوعی: وجود تو مانند زیت (زیتون) است که اگر شعله عشق به دل تو بتابد، مانند نوری که از چراغ در شیشه میتابد، میدرخشد و اثرگذار خواهد بود.
هوش مصنوعی: از غم او همچون روشنی ماه است، در حالی که شمع دل تو با روغن روشن میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که فقر هیچگاه نمیتواند با جستجوی مقام و ثروت همنشین شود، چرا که هیچگاه نمیتوان از قدرت و عظمت یک پادشاه به اندازه یک فیل با عاج بهرهمند شد. در واقع، این بیان به تساوی و هماهنگی میان جایگاه اجتماعی و مشکلات مالی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: میگوید که کسی که گلیم بر دوش دارد، او را فقیر میداند، و کسی که بر شتر نشسته و پوشش ظاهری خوبی دارد، او را میشناسند. این نشاندهندهی قضاوتهای نادرست مردم دربارهی وضعیت و ظواهر افراد است.
هوش مصنوعی: اگر در راه او قدمی برداری، چنان است که گلی از خاک جاده برخیزد و مانند قطرهای شبنم بر آن بنشیند.
هوش مصنوعی: فرد مستبد و ظالم، به هیچوجه نمیتواند به حقایق و زیباییهای زندگی نزدیک شود، مانند شخصی که با زبان تلخ و بیمزگی نمیتواند طعم شیرینی را احساس کند.
هوش مصنوعی: اگر دلت میخواهد حقی را جستجو کنی، باید از وابستگی به مردم دست بکشی؛ چرا که دو چیز متضاد هرگز در یک مکان نمیتوانند با هم ترکیب شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن فراز تخت چمن بر نهاده تاج
بستان به حکم باده ز ملک وجود باج
پیراهن وجود نزاری ز دست شوق
کردم قبا چو غنچه برون آمد ازدواج
طبع از صبا چو مریم دوشیزه حامل است
[...]
ای مرد فقر، هست ترا خرقه تو تاج
سلطان تویی که نیست بسلطانت احتیاج
تو داد بندگی خداوند خود بده
وآنگاه از ملوک جهان می ستان خراج
گر طاعتی کنی مکنش فاش نزد خلق
[...]
آن مه که یافت امشب ازو عیش ما رواج
روشن به اوست مجلس ما اطفواالسراج
فرسوده استخوان من از خاک پاش پر
باشد به چشم اهل نظر سرمه دان عاج
روح الله ار طبیب شودجز به وصل یار
[...]
چشم تو را طبیب کجا می کند علاج
این چشم را به دیدن کس نیست احتیاج
تنگ آمدم ز دست دل بی قرار خود
چون غنچه خون خورد پدر از طفل بدمزاج
آزاده از حکومت ایام فارغ است
[...]
ای خطّت از قلمرو خوبی ستانده باج
بگرفته نرگست ز غزال ختن خراج
چون نقرهای که سکه کند رایجش به دهر
خط داده تازه حسن جمال تو را رواج
زخمی که از نگاه تو آید به جان همان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.