گنجور

 
سیف فرغانی

ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر سخن

دانسته ای که هست ز طوطی هنر سخن

ما را همی دهد ز میانت کمر نشان

ما را همی کند ز دهانت خبر سخن

در مصر خوبی تو نگردد شکر فراخ

تا از دهان تنگ تو ناید بدر سخن

جز وصف و ذکر تو نکنم زآنکه خوشترست

وصفت ز هر حکایت و ذکرت ز هر سخن

نشنیده ام که غیر تو از نوع آدمی

کس را بود ز پسته دهان وز شکر سخن

گر شکری از آن لب شیرین طلب کنم

شاید که رو ترش نکنی زین قدر سخن

همچون لب تو رشک نبات و شکر شود

گر بر دهان تنگ تو یابد گذر سخن

روی ترا بدیدم و بسیار گوشدم

بلبل چو دید گل نکند مختصر سخن

ای دل حدیث وصل زبان برگشا بگو

تا چندت اوفتد گره شرم در سخن

چون بوسه خواستم ز دهان تو عقل گفت

سنجیده گوی با لب او همچو زر سخن

از بهر بوسه یی چه بخیلی کنی بده

تا با لب توام بنماند دگر سخن

از لب شکر فشاندی و معلوم شد که هیچ

طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

ای سیف رو سخن شو ازیرا که هیچ چیز

دستی نیافت بر لب لعلش مگر سخن

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای ابر نکته قطره و بحر گهر سخن

وی مهر نور بخشش و ای کان زر سخن

ای بلبل غریب نوای لطیف طبع

ای طوطی بدیع‌سرای شکر سخن

تو بحر فضل را صدف در حکمتی

[...]

سعدی

طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

با شهد می‌رود ز دهانت به در سخن

گر من نگویمت که تو شیرین عالمی

تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن

واجب بود که بر سخنت آفرین کنند

[...]

کمال خجندی

طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن

برد از دهان ننگ نو ننگ شکر سخن

از فندق تو هیچ نخیزد به جز نبات

در پسته تو هیچ نگنجد مگر سخن

اول حدیث روی نو گویند بلبلان

[...]

جامی

ریزد شکر لبت به خط سبز در سخن

طوطی که دیده است بدینسان شکر سخن

دشنام عاشقان به رقیبان حواله کن

حیف آیدم که رنجه کنی لب به هر سخن

در کوی عقل می نشود یافت محرمی

[...]

صائب تبریزی

امروز رخ نشسته به خون جگر سخن

از صلب خامه آمده با چشم تر سخن

هر نقطه شاهدی است که بر صفحه وجود

هرگز نداشت جز گره دل ثمر سخن

روزی که از شکاف قلم چشم باز کرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه