آنچه عشقت با دل ما میکند
موج در اطراف دریا میکند
آنچه دارم عشق تو از من ببرد
هرچه بیند ترک یغما میکند
نقطه خال عدس مقدار تو
چون عدس تولید سودا میکند
هر غمی کز عشقت آید در درون
جان به رغبت در دلش جا میکند
روح را فیض از لب جانبخش تست
زآن چو عیسی مرده احیا میکند
من غلامی تو میخواهم چنانک
بنده آزادی تمنا میکند
آن سر گیسوی همچون سلسله
عقل را زنجیر در پا میکند
من نبودم واله و شوریده لیک
عشق رویت این تقاضا میکند
نیست با عاشق جفا آیین دوست
با من درویش عمدا میکند
گرچه بر چون من گدایی در ببست
بر سگان کوی در وا میکند
در خرامیدن قد چون سرو او
کار صد دل زیر و بالا میکند
دل به خوبان دگر از شوق او
چون مگس آهنگ حلوا میکند
چون صدف از آب دریا سیر نیست
قطره میبیند دهن وامیکند
وصف رویش سیف فرغانی مدام
همچو مجنون وصف لیلا میکند
شد بهار و گل به باغ آورد رخت
بلبل شوریده غوغا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
[...]
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هست که کوا مثنا میکند
هست که کآواز صدتا میکند
میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.