ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی
گر بجان و بجهانت بخرند ارزانی
عشق تو مژده ور جان بحیات ابدی
وصل تو لذت باقی ز جهان فانی
خوب رویان جهان کسب جمال از تو کنند
آفتاب ار نبود مه نشود نورانی
زآسمان گر بزمین در نگری چون خورشید
غیر مه هیچ نباشد که بدو می مانی
ماه در معرض روی تو برآید چه عجب
شب روان را چو عسس سخت بود پیشانی
ظاهر آنست که در باغ جمال کس نیست
خوبتر زین گل حسنی که تواش بستانی
از سلاطین جهان همت من دارد عار
گر تو یک روز گدای در خویشم خوانی
شرمسارست توانگر ز زرافشانی خود
چون گدای تو کند دست بجان افشانی
از چنین داد و ستد سود چه باشد چو بمن
ندهی بوسه، وگر من بدهم نستانی
خسته تیغ غمت را ببلا بیم مکن
کشته را چند بشمشیر همی ترسانی
سیف فرغانی از عشق بپرهیز و منه
پا در آن کار که بیرون شد از آن نتوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی حقیقی است. شاعر به موجودی میپردازد که جان و جهان را زنده میکند و عشق به او مایه حیات ابدی را فراهم میآورد. زیبایی او همچون نور خورشید است که دیگران را به خود جذب میکند. هر چه زیباست، از جمال او بهرهمند است و او را در باغ وجود نمیتوان نادیده گرفت. شاعر به عشق و اهمیت آن اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که ارزش واقعی در دادن و گرفتن عشق است، نه داراییهای مادی. در نهایت، او به خطرات عشق و عواقب آن نیز اشاره میکند و بر اهمیت احتیاط در این مسیر تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تو جان تمام جهانی و جهان روح توست. اگر جان و دنیایت را بخرند، باید به قیمت بسیار کمی حاصل شود.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث خوشحالی و زندهدلی من است و پیوند با تو، شادی پایدارتر از تمام لذتهای دنیای فانی به من میدهد.
هوش مصنوعی: زیبا رویان جهان برای به دست آوردن زیبایی از تو تلاش میکنند، اگرچه اگر آفتاب نباشد، ماه نمیتواند روشن شود.
هوش مصنوعی: اگر از آسمان به زمین بنگری، مانند خورشید خواهی بود که غیر از خود، چیز دیگری نخواهد بود و به او شباهت خواهی داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه در برابر چهره تو نمایان میشود، چه جای شگفتی است که شبهای خاموش و تاریک، سختی را به دوش بکشند و به مراقبت بپردازند.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که در باغ زیبایی، هیچکس بهخوبی این گل، که تو آن را پرورش دادهای، وجود ندارد. به عبارت دیگر، تو زیباترین و برجستهترین هستی در میان دیگر زیباییها هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو یک روز مرا گدای خود بدانی، حتی اگر با پادشاهان این دنیا هم در تلاشم، برای من هیچ عیبی ندارد.
هوش مصنوعی: توانگر از زیباییهای خود خجالتزده است زیرا گدا با فداکاری و عشق به زندگی، وقتی جانش را برای دیگری میدهد، در واقع خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من بوسه ندهی، چه فایدهای دارد این تبادل و معامله؟ حتی اگر من بوسهای برایت بزنم، تو آن را نمیگیری.
هوش مصنوعی: خستهام از غم تو، نگران نباش. دیگر نمیتوانی با تهدید به شمشیر، مرا بترسانی.
هوش مصنوعی: از عشق دوری کن و در آن کاری که از انجامش ناتوانی، قدم نگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.