چنان به وصل تو میلیست خاطر ما را
که دل به صحبت یوسف کشد زلیخا را
بیا بیا که به شب چون چراغ درخوردست
به روز شمع جمال تو مجلس ما را
ترا به صحبت ما هیچ رغبتی باشد
اگر بود به نمک احتیاج حلوا را
ز خاک درگهت ابرام دور میدارم
که آب درنفزاید ز سیل دریا را
به وصف حسنت اگر دم نمیزنم شاید
که نیست حاجت مشاطه روی زیبا را
جفا و ناز به یکبارگی مکن امروز
ذخیره کن قدری زین متاع فردا را
ز لعل خود شکری، من گشاده میگویم،
بده وگرنه میان بستهایم یغما را
مرا ز لعل تو یک بوسه آرزو کردن
سزد که عرصه فراخ است مر تمنا را
ز جام عشق تو مستم چنان که بر رویت
به وقت بوسه فراموش میکنم جا را
به وصل خویشم دی وعده کردهای وامروز
چنین غزل ز رهی بس بود تقاضا را
ز بهر تاج وصال تو سیف فرغانی
(شب فراق نخواهد دواج دیبا را)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دارای مضامینی عاشقانه است که به اشتیاق و میل شدید شاعر به وصال معشوق اشاره میکند. شاعر به زیباییهای محبوبش اشاره میکند و از لذت و شوقی که از دیدارش به دست میآورد صحبت میکند. او از حسرت و انتظار برای وصال میگوید و به طرف مقابل میگوید که با ناز و جفا کردن، حال او را خراب نکند و بهتر است آن را برای فردا نگه دارد. شاعر از زیباییهای معشوق و اثرات شفابخش عشقش سخن به میان میآورد و تأکید میکند که عشق او چنان او را مست کرده که تمام جهان را فراموش کرده است. در نهایت، شاعر به اهمیت وصال و جدایی پرداخته و از آن به عنوان چیزی باارزش و گرانبها یاد میکند.
هوش مصنوعی: دل ما به قدری به وصال تو تمایل دارد که حتی زلیخا را هم به صحبت با یوسف میکشاند.
هوش مصنوعی: بیا که شب مثل چراغ روشن است و در روز، زیبایی تو همچون شمعی است که مجلس ما را نورانی میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو به حرفهای ما هیچ علاقهای نداری، پس مثل این است که حلوا به نمک نیاز داشته باشد، در حالی که نمک آن را خوشمزه نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: از خاک بارگاه تو دور نگه میدارم ابر را تا آب دریا به سیل نیفتد و زیاد نشود.
هوش مصنوعی: اگر دربارهی زیباییات صحبت نمیکنم، شاید نیازی نباشد که آرایشگری به زیبایی چهرهات بپردازد.
هوش مصنوعی: امروز به کسی سختی و ناز نکن، بهتر است کمی از این رفتار را برای فردا نگه داری.
هوش مصنوعی: من از زیباییها و جذابیتهای خود با شوق و شادی سخن میگویم، اگر تو چیزی نمیدهی، پس ما هم در این زمینه چیزی نداریم که بگوییم.
هوش مصنوعی: خواستهام این است که از لبهای تو یک بوسه بگیرم که برای این آرزو، دنیا وسیع و گنجایش دارد.
هوش مصنوعی: از عشق تو چنان مست و غرق لذت هستم که وقتی بر صورتت بوسه میزنم، مکان و فضا را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: من به وصال تو امیدوارم و امروز این غزل به عنوان تقاضا از من کافی است.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن تاج عشق تو، سیف فرغانی تلاش میکند و شب فراق، دیبا را نخواهد پوشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب فراق نخواهم دَواج دیبا را
که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را
همین شعر » بیت ۱۱
ز بهر تاج وصال تو سیف فرغانی
(شب فراق نخواهد دواج دیبا را)
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.