آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند
دل بیمار من از درد تو نالان تا چند
از پی یافتن روز وصالت چون شمع
خویشتن سوختن اندر شب هجران تا چند
زآرزوی لب خندان تو هر شب ما را
خون دل ریختن از دیده گریان تا چند
گل خندانی و ما در غم تو گریانیم
آخر این گریه ما زآن لب خندان تا چند
آشکارا نتوانم که برویت نگرم
عشق پیدا و نظر کردن پنهان تا چند
تو چو یوسف شده بر تخت عزیزی بجمال
من چو یعقوب درین کلبه احزان تا چند
یک جهان بی خبر از مشرب وصلت سیراب
قسم ما تشنگی از چشمه حیوان تا چند
دشمنان بهر تو ای دوست جفاگوی منند
بردباری من و طعنه ایشان تا چند
سیف فرغانی از عشق تو سودایی شد
خود نگویی تو که بیچاره بدین سان تا چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر سیف فرغانی نالههای عاشقانهای را بیان میکند که از درد فراق محبوب خود رنج میبرد. شاعر شکایت میکند که چقدر بیشتر از این میتواند در غم عشق و جدایی بسوزد و بگرید. او به آرزو و اشتیاقش برای دیدار معشوق اشاره میکند و با اشاره به داستان یعقوب و یوسف، احساس تنهایی و فراق خود را بیان میکند. در نهایت، او از جفا و طعنه دشمنانش به خاطر عشقش سخن میگوید و شکیباییاش را مورد پرسش قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ای درخت سرو با قامت زیبا، تا کی دل بیمار من به خاطر درد تو ناله و گریه کند؟ تا چه زمانی باید از عشق تو رنج ببرم؟
هوش مصنوعی: به دنبال یافتن روز وصالت، مانند شمعی در شب جدایی میسوزم. این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: از آرزوی لبخند تو، هر شب دل ما را به درد میآورد و اشک از چشمانمان جاری میشود. تا کی باید چنین درد را تحمل کنیم؟
هوش مصنوعی: تو گل زیبا و خندان هستی و ما در غم از دست دادن تو گریه میکنیم. اما این اشکهای ما تا کی باید ادامه داشته باشد، با وجود لبخند تو؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به چشمانت مستقیم نگاه کنم، اما عشقام به تو واضح است. تا چه زمانی باید به طور پنهانی به تو خیره شوم؟
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف بر تخت عزیز و محترمی، و من مانند یعقوب در این کلبه پر از غم و اندوه هستم. تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟
هوش مصنوعی: در این جهان، همه بیخبر از شادی و لذت وصال هستند، با این حال، ما همچنان تشنهی آب حیات هستیم. این تشنگی تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: دشمنان برای تو، ای دوست، به من ظلم میکنند و من تا کی باید این حرفها و طعنههای آنها را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به خاطر عشق تو دچار جنون شده است. آیا نمیگویی که این بیچاره تا کی باید چنین باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
گوش در گفتن شیرین تو واله تا کی
[...]
ای وطنخواهانسرگشته وحیرانتاچند؟
بدگمان و دو دل و سر به گریبان تا چند
کشور دارا، نادار و پریشان تا چند؟
گنج کیخسرو در چنگ رضاخان تا چند
ندهی کام مرا از لب خندان تا چند
تشنه مانم بلب چشمه حیوان تا چند
ای که هر بی سرو سامان ز تو سامانی یافت
نکنی یاد من بی سر و سامان تا چند
بارها عهد به بستی و شکستی همه را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.