گر کسی را حسد آید که تو را مینگرم
من نه در روی تو، در صنع خدا مینگرم
من از آن توام و هر چه مرا هست تو راست
روشنست اینکه به چشم تو تو را مینگرم
خصم گوید که روا نیست نظر در رویش
من اگر هست و اگر نیست روا مینگرم
تشنه ام نیست شگفت ار طلبم آب حیات
دردمندم نه عجب گر به دوا مینگرم
نور حسنیست درآن روی، بدان ملتفتم
من در آن آینه از بهر صفا مینگرم
روی زیبای تو آرام و قرار از من برد
من دگرباره در آن روی چرا مینگرم
هر طرف مینگرم تا که ببینم رویت
چون تو در جان منی من به کجا مینگرم
به حیات خودم امید نمیماند هیچ
چون به حال خود و انصاف شما مینگرم
مدتی شد که به من روی همی ننمایی
عیب بختست نه آن تو چو وا می نگرم
سیف فرغانی در غیر نظر چند کنی
گل چو دستم ندهد زآن به گیا مینگرم
ور میسر نشود دیدن رویت چه کنم
(میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
همین شعر » بیت ۱۱
ور میسر نشود دیدن رویت چه کنم
«میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم»
گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری
هر زمان صد رهت اندر سر و پا مینگرم
تو به حال من مسکین به جفا مینگری
[...]
تا در آیینه رویت صنما مینگرم
کافرم گر به جز از نور خدا مینگرم
چشم ظاهر بکنم دیده دل باز کنم
تا نگویی به تو از نفس و هوا مینگرم
هرچه آید ز تو گر خود همه جور است و جفا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.