گشت روی زمین چو صحن بهشت
از رخ خوب یار حور سرشت
دیده از دل کن وببین دیدار
ای قصارای همت تو بهشت
بر گل از روی لاله رخ که نمود
بر مه از مشک سوده خط که نوشت
حسن رویش زخط نگردد کم
رخ ماه از کلف نگردد زشت
یار من در میانه خوبان
همچو لاله است در میانه کشت
بر رخ لاله رنگ او خالیست
همچو نقطه بر آتش از انگشت
عشق او در دل آن اثر دارد
کآب در خاک و آتش اندر خشت
چون منی ذکر غیر او نکند
کرم قز ریسمان نداند رشت
دل نگهدار سیف فرغانی
زآنکه در کعبه بت نشاید هشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و او را با عناصر طبیعی و زیبا مقایسه میکند. شاعر تشبیه میکند که زمین مانند بهشتی است که زیبایی یار در آن جلوهگری میکند. او زیبایی معشوق را در میان دیگران ستایش میکند و میگوید که عشق او در دلش مانند آب در خاک و آتش در خشت تأثیرگذار است. در نهایت، شاعر به اهمیت و قداست از عشق خود اشاره کرده و هشدار میدهد که باید مراقب دل بودن نسبت به معشوق باشد.
هوش مصنوعی: زمین به زیبایی دوستی که چهرهای دلنشین دارد، شبیه به بهشت شده است.
هوش مصنوعی: چشمانت را از دل برافکن و ببین، ای کسی که همت بلندی داری، دیدار تو بهشتی است.
هوش مصنوعی: بر گل، زیبایی چهرهی لاله را به نمایش گذاشت و بر ماه، خطی که از مشک نوشته شده است.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش از خط و خش دچار نقص نمیشود، همانطور که چهرهی ماه از تیرگیها زشت نمیشود.
هوش مصنوعی: دوست من در میان زیباییها مانند لالهای است که در میان مزرعهها میدرخشد.
هوش مصنوعی: رنگ رخ لاله خالی است، مانند نقطهای که بر روی آتش از انگشت شخصی باقی میماند.
هوش مصنوعی: عشق او در دل انسان تأثیری دارد شبیه به تأثیری که آب بر خاک و آتش بر آجر دارد.
هوش مصنوعی: چون من در یاد کسی جز او نیستم، لطف او مانند ریسمانی است که نمیداند چگونه گره بخورد.
هوش مصنوعی: دل را باید از سیف فرغانی حفظ کرد، زیرا در کعبه جایی برای بتی که هشت (شکست) دارد، نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سمو سر برآورید از دشت
گشت زنگار گون همه لب کشت
هر یکی کاردی ز خوان برداشت
تا پزند از سمو طعامک چاشت
باد و گردم نکرد زشتی هیچ
با دل من چرا شد ایدون زشت
زانکه خویی پلید کرد مرا
هر که را خو پلید ، هست پلشت
شاه غزنین چو نزد او بگذشت
چون دویزه بگردش اندر گشت
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت
دو رفیقند هر دو ناخوش و زشت
باز دارندت این و آن زبهشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.