مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند
پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند
گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست
وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند
آیت محکم این سوره تویی و دگران
چون حروفند و ندانم که چه معنی دارند
حلقه زلف ترا هست بسی دل دربند
بهر زنجیر تو دیوانه چومن بسیارند
دی یکی گفت که عشاق بنزد معشوق
راست چون در دل دین دار چو دنیا دارند
گفتم ایشان را چون چشم همی دارد دوست
می نبینی که چو چشمش همگان بیمارند
حذر از دیده مردم که ترا ومارا
مردم دیده چو نیکو نگری اغیارند
شاید ار بر سر کوی تو بخسبند بروز
که چو سگ بر در وبام تو بشب بیدارند
در ره خدمت اگر مال خوهی در بازند
وز سر رغبت اگر جان طلبی بسپارند
پاس امر تو چو روزه است ببایدشان داشت
کار عشقت چو نمازست چرا نگزارند
از گل وخار نگوییم که عشاقت را
خارها جمله گل اندر ره وگلها خارند
گر چونرگس همه چشمند نبینند ترا
کور بختان که بر آیینه خود زنگارند
نگذارم که زمن فوت شود همچو نفس
گرمرا باتو بیکجا نفسی بگذارند
گرچه در خدمت تو عمر بپایان نرسد
عمر آنست که با دوست بپایان آرند
سیف فرغانی هرکس که درین کار افتاد
کار او دارد وچون تو دگران بی کارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و او را با خورشید و گل مقایسه میکند. شاعر بیان میکند که زیبایی معشوق بینظیر است و دیگران در مقایسه با او همگی کمارزش به نظر میآیند. او همچنین به دلبستگی و وابستگی عاشقان به معشوق اشاره میکند و میگوید که محبت و خدمت به معشوق اهمیت بسیاری دارد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که زندگی واقعی هنگامی است که با محبوب سپری شود و عمر بدون عشق معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: ماه و آفتاب هرچند که چهرههای زیبایی دارند، ولی در برابر آن چهره نیکو، مانند تصویری روی دیوار به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای تو، شکوه و زیبایی تو را به نمایش میگذارد و این انسانهای زیبا بدون جمال و زیبایی تو، مانند درختانی بیمیوه هستند.
هوش مصنوعی: تو آیت روشنی هستی که مفهومی عمیق و محکم دارد، اما دیگران همچون حروفی پراکندهاند که معنایشان را نمیدانم.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند زنجیری است که دلهای بسیاری را به خود جذب کرده و من نیز یکی از دیوانگانی هستم که به خاطر تو گرفتار این زنجیر شدهام.
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که عاشقان به نزد معشوق بهطور راست و صادق میروند، چرا که در دل آنها ایمان مانند دنیایی که دارند، محکم و برقرار است.
هوش مصنوعی: گفتم چرا این شخص به چشم دیگران توجهی ندارد، آیا نمیبینی که همه به خاطر او مشکل دارند و بیمار شدهاند؟
هوش مصنوعی: احتیاط کن از چشمنظر مردم، زیرا آنها تو و ما را میبینند و اگر خوب بنگرند، بیگانگان به نظر خواهند آمد.
هوش مصنوعی: شاید در روز، عدهای در خیابان تو بخوابند، اما شب وقتی که تو خوابیدی، مثل سگهای نگهبان بیدار میشوند و از تو مراقبت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر در راه خدمت به دیگران دنبال ثروت باشی، درها برایت باز میشود و اگر با رغبت جانفشانی کنی، جانت را به راحتی تقدیم میکنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خواست تو پاسخی ندهد، مانند این است که روزهاش را نگه داشته است. عشق تو مانند نماز واجب است، پس چرا اجازه میدهند که به آن پرداخته نشود؟
هوش مصنوعی: نگو که عشق تو تنها زیبایی است، زیرا در مسیر رسیدن به آن، خارهایی نیز وجود دارند که نشان از سختیها دارند و این زیباییها نیز ممکن است دردسرساز باشند.
هوش مصنوعی: اگر همه مانند پرندگانی با چشمان تیزبین باشند، اما تو را نبینند، این نادانی و بدحالی آنهاست که آینه وجودشان را کثیف کرده است.
هوش مصنوعی: اجازه نمیدهم که چیزی از من دور شود، مانند نفس گرمی که دارم. پس با تو در یک مکان، لحظهای نفس بکش.
هوش مصنوعی: هرچند ممکن است عمر من در خدمت تو به پایان نرسد، ولی عمر واقعی زمانی به حساب میآید که در کنار دوست سپری شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مسیر قرار بگیرد، کار او به خود او مربوط است و تو مانند دیگران بیکار هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رندند که هُشیارْ دل و سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده در چرخ آرند
سَر دَهانند که تا سَر ندهی سِرّ ندهند
[...]
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
[...]
عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند
عاقلان بیخبر و بیخبران هشیارند
خفته صبح ازل رفت پس پرده خواب
تا شبانگاه ابد زنده دلان بیدارند
موسی از طور تجلی ارنی گفت و گذشت
[...]
باده نوشان که چو من معتکف خمارند
وقت آن است که خاطر به چمن بسپارند
ابر میگرید و مرغان چمن میزارند
هوس سرو و گل، آنها که چو ناصر دارند
اندرین دور، که مستان طریقت خوارند
گرچه خوارند ولی خوشدل وبرخوردارند
طرفه حالیست که مستان طریقت مادام
باده از جام بریزند ولی کج دارند
هر که در راه طریقت بفنایی نرسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.