روز عمرم به زوال آمد و شب نیز رسید
شب هجران ترا خود سحری نیست پدید
در شب هجر بیا شمع وصالی بفروز
در چنین شب به چنان شمع توان روی تو دید
بر سر کوی تو دوش از سر رقت بر من
همه شب صبح دعا خواند و در آخر بدمید
عشق چون شست درانداخت به قصد جانم
زین دل آب شده صبر چو ماهی برمید
چون خیال توام از دیده بشد در طلبش
اشکم از چشم روان گشت و به هر روی دوید
سست پیوند کسی باشد در مذهب عشق
که به تیغ اجلش از تو توانند برید
بیتو یک لحظه که بر من گذرد پندارم
هفتهای میرود و (نیز) به ده روز کشید
سعدیا من به جواب تو سخنها گفتم
چه از آن به که مرا با تو بود گفت و شنید
گفتمش یک سخن من بشنو در حق خویش
زر طلب کرد که در گوش کند مروارید
گر به جان حکم کند دوست خلافش نکنم
کاعتراضی نکند بر سخن پیر مرید
سیف فرغانی که خواهی به وصلش برسی
صدق دل همره جان کن که سخن نیست مفید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره پایان عمر و حسرت دوری از محبوب است. شاعر به شب هجران اشاره میکند که به محض رسیدن آن، امیدی به وصال نمیبیند و از عشق و درد فراق میگوید. او در تلاش است تا شمع وصالی را در دل خود روشن کند تا در تاریکی شب، محبوبش را ببیند. در این شب، دعا و درخواست محبت از خداوند میکند و به وضعیت ناگوار خود میبالد. عشق او را به شدت رنج میدهد و او احساس میکند که هر لحظه بدون محبوبش برایش به اندازه یک هفته طولانی است. در انتها، شاعر به صدق و خلوص قلب در عشق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر دوست بر خلاف خواستهاش رفتار کند، او چیزی نمیگوید. پیام کلی این شعر بیان عواطف عمیق در عشق و دشواریهای فراق است.
هوش مصنوعی: روزهای زندگی من به پایان نزدیک میشود و شب نیز فرا رسیده است. در این شب جدایی از تو، دیگر امیدی برای بیداری یا به وجود آمدن روشنی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در شب جدایی، بیا و شمعی از نور عشق روشن کن. در چنین شبی، با نور آن شمع میتوانم چهره تو را ببینم.
هوش مصنوعی: دیشب در خیابان تو، به خاطر احساساتی که داشتم، تمام شب دعا میخواندم و در آخر، بامدادان شدم.
هوش مصنوعی: عشق مانند دستی در آب است که به دنبال جان من میگردد و صبر من مانند ماهی در حال غرق شدن است.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو از نظرم محو شد، در تلاش برای یافتنت اشکهایم از چشمانم سرازیر شد و به هر طرف ریختند.
هوش مصنوعی: هر کس در عشق به حقیقت و مذهب آن، بیثبات و سست باشد، به طوری که به راحتی از سوی مرگ از کسی جدا شود، نشان از ضعف او دارد.
هوش مصنوعی: بدون تو، هر لحظهای که بر من میگذرد، مانند این است که یک هفته سپری شده و گویی زمان به ده روز نیز کشیده میشود.
هوش مصنوعی: ای سعدی، من در پاسخ به تو بسیار صحبت کردم، اما چه فایده دارد وقتی که من تنها با تو صحبت کردهام و کسی دیگر این گفت و شنید را نشنیده است؟
هوش مصنوعی: به او گفتم یک سخن از من بشنو، اما او به دنبال طلا بود و در نهایت به سخنان ارزشمند من گوش نداد.
هوش مصنوعی: اگر دوست بر جانم حکمی صادر کند، در مقابل آن هیچ اعتراضی نمیکنم؛ زیرا مرید هیچ اعتراضی بر سخن استاد ندارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال سیف فرغانی برسی، باید با صداقت و صمیمیت قلبی خود را همراه کنی، زیرا که در غیر این صورت، سخن گفتن هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید
صبح امید مرا، همنفس شامی هست
همین شعر » بیت ۱
روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید
شب هجران ترا خود سحری نیست پدید
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید
این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید
من همانم که به من داشتی از گیتی چشم
چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید
من همانم که مرا روی همی اشک شخود
[...]
ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید
در او باز کن و رو به آن خم نبید
از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید
تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید
دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید
تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید
طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت
طرب از من برمایند و خود از من برمید
گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت
[...]
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
[...]
ای امیر امرای سخن و شاه سخا
به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید
توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا
حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید
میر میران توئی و ما همه رسمی توایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.