تا نقش تو هست در ضمیرم
نقش دگری کجا پذیرم
آن هندوی چشم را غلامم
وآن کافر زلف را اسیرم
چشم تو بغمزه دلاویز
مستیست که می زند بتیرم
ای عشق مناسبت نگه دار
او محتشم است و من فقیرم
صد سال اگر بسوزم از عشق،
واین خود صفتی است ناگزیرم،
باشد چو چراغ حاصلم آن
کآخر چو بسوختم بمیرم
گر عشق بسوزدم عجب نیست
کو آتش تیز و من حریرم
شمعم که بعاقبت درین سوز
هم کشته شوم اگر نمیرم
در گوش نکردم از جوانی
پندی که بداد عقل پیرم
برخاسته ام بدان کزین پس
«بنشینم و صبر پیش گیرم »
دل زنده بعشق تست غم نیست
گر من ز محبتت بمیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و اثر آن بر زندگیاش میپردازد. او بیان میکند که هیچ نقشی جز عشق محبوبش در دلش وجود ندارد و به شدت به او وابسته است. عشقش را مانند غلامی میپرستد و به زیبایی چهره و موهای او دل میبازد. او در برابر نگاهمند و جذاب محبوبش احساس مستی میکند و در مییابد که آتش عشق قدرت زیادی دارد و او را میسوزاند. حتی اگر سالها در این عشق بسوزد، باز هم این وضعیت را غیرقابل تغییر میداند. او در تأملاتی به این نتیجه میرسد که عشقش او را زنده نگهداشته و اگر در این مسیر بمیرند، جای تعجب ندارد. در نهایت، او تصمیم میگیرد به صبر روی آورد و از عقل پیرش میپندارد که باید آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر تو در ذهن من وجود دارد، جایی برای پذیرش تصویر دیگری نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: من به آن دختر با چشمان زیبا تعلق دارم و به آن کافر با زلفهای افسونکننده وابستهام.
هوش مصنوعی: چشمان تو با جاذبههای خاصشان مرا به حالتی سرخوش و سرمست میبرند، مانند تیر در هدفم فرود میآید.
هوش مصنوعی: ای عشق، مراقب او باش که او انسان با کرامتی است و من بیچیز و فقیر.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم به خاطر عشق بسوزم، این یک ویژگی است که نمیتوانم از آن فرار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که به نور و روشنی دست یابم، مثل یک چراغی که به تدریج میسوزد، در پایان عمرم به خاموشی میرسم.
هوش مصنوعی: اگر عشق را بسوزانم، باید تعجب نکرد، زیرا آتش شدت زیادی دارد و من مانند حریر هستم.
هوش مصنوعی: من شمعی هستم که در این سوختن، در نهایت اگر کشته نشوم، باز هم به مرگ نزدیک خواهم شد.
هوش مصنوعی: از جوانی نصیحتهای خردمندان را نپذیرفتم و اکنون که موی سفید دارم، متوجه اشتباهم شدم.
هوش مصنوعی: من از این پس تصمیم گرفتهام که نشسته و صبر را پیش بگیرم.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو زنده است و غم و اندوهی ندارم؛ حتی اگر به خاطر محبت تو بمیرم، هنوز برایم مهم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
همین شعر » بیت ۱۱
دل زنده به عشق تست غم نیست
گر من ز محبتت بمیرم
شک نیست در اینکه من اسیرم
کز لطف زیم ز قهر میرم
زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
من ماهی چشمه حیاتم
من غرقه بحر شهد و شیرم
جز از لب لعل جان ننوشم
[...]
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست ناگزیرم
ای مرهم ریش دردمندان
[...]
در خواب، چو دامن تو گیرم
بیدار شوم، ولی بمیرم
صد بار ز مهرت ار بمیرم
یک ذره دل از تو بر نگیرم
از شهرم اگر برون کنی سهل
بیرون مگذار از ضمیرم
از من نسزد شکایت تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.