گنجور

 
سیف فرغانی

تعالی الله چه روی است آن به نزهت چون گلستانی

در او حُسن آن عمل کرده که در فردوس رضوانی

ترا رویی‌ست ای دلبر که چون تو در حدیث آیی

شکر در وی شود گویا چو بلبل در گلستانی

چو قد و زلف تو دیدم کنون روی ترا گویم

که خورشید است بر سر وی و ماهی در شبستانی

نهاده از ملاحت خوان و از بهر غذای جان

در او از پسته‌ای کرده پر از شکّر نمکدانی

به جان بوسی خرم از تو که بهر زندگی دل

لب لعلت نهان کرده‌ست در هر بوسه‌ای جانی

رخ تو گوی حسن ای جان ببر از جملهٔ خوبان

جهان میدان این کار است بهر چون تو سلطانی

چو رویت جلوهٔ خود کرد جان در تن به تنگ آمد

چو گل بشکفت بر بلبل قفس شد همچو زندانی

منم بیمار عشق و تو شفا اندر نفس داری

به من ده داروی وصلت که دیدم درد هجرانی

ز تو گر شربتی نوشم به از (صد) جام یک جرعه

ور از تو خلعتی پوشم به از صد سر گریبانی

اگر تیغ بلای خود کشی بر سیف فرغانی

نپیچد سر که می‌ارزد چنین عیدی به قربانی

پس از نقصان هجر تو کمال وصل دریابم

که کامل بعد از آن گردد که گیرد ماه نقصانی

دلم در بند زلف توست و دانی حال چون باشد

مسلمان را که در ماند به دست نامسلمانی

غمت را در دل درویش همچون زر نگه دارم

که باشد مر توانگر را (دفینش کنج ویرانی)

رخ تو شاه ترکان است و خالت حاجب هندو

به دل بردن از آن حضرت خطت آورده فرمانی

گرم از در فراز آیی بیا ای جان که چون سعدی

«برآنم گر تو بازآیی که در پایت کشم جانی»

به تیغ از تو نگردد دور مسکین سیف فرغانی

که هرگز منع نتوان کرد بلبل را ز بستانی

 
 
 
سعدی

بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی

و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی

سیف فرغانی

همین شعر » بیت ۱۵

گرم از در فراز آیی بیا ای جان که چون سعدی

«برآنم گر تو بازآیی که در پایت کشم جانی »

رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه