چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هرکس
همی گوید که درد دل بیفزاید ز ناگفتن
اگر چه حد من نبود حدیث عشق تو گفتن
چو بلبل روی گل بیند بود معذور از آشفتن
هوس بازان عشق تو ز وصل چون تو شیرینی
چو فرهادند بی حاصل ز کوه بیستون سفتن
ترا در خواب چون بینم که مشتاقان رویت را
شبست از بهر بیداری و روز از بهر ناخفتن
گل خوش بوی مردم را بخود مشغول می دارد
بخند ای غنچه لب تا گل خجل ماند زاشکفتن
اگر همچون نگین در زر نشاند بخت و اقبالم
ز غیر تو اگر شمعم بخواهم نقش پذرفتن
وگر تو نزد من آیی ز عزت خاک راهت را
بخواهد مردم چشمم بجاروب مژه رفتن
گدا گر توشه یی خواهد کرامت کن ببخشیدن
فقیر از تحفه یی آرذ تفضل کن بپذرفتن
اگر چه ترک من گفتی نگویم ترک تو زیرا
خلاف دوستی باشد بترک دوستان گفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سعدی فرغانی درباره عشق میگوید که بیان درد دل باعث افزایش احساسات میشود و عشق قابل گفتن نیست. او به تشبیه بلبل و گل اشاره میکند که در محبت خود معذورند. عشق تو برای هوسبازان شیرین است، اما مانند فرهاد بیثمر میکوشند. سعدی خواب دیدن معشوق را نشانهای از بیخوابی میداند و گل خوشبوی مردم را به خود مشغول کرده است. او از معشوق میخواهد که لبخند بزند تا گل خجالتزده نشود. اگر خوشبخت باشد، برای تو ای گل، همواره آماده است. او میگوید که محبت و دوستی باید پایدار باشد و هرگز نباید ترک آن را گفت.
هوش مصنوعی: سعدی فرغانی درباره عشق با هر کسی که صحبت میکند، میگوید که اگر اجازه ندهی درد دلت را بگویی، این درد بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است من در بیان عشق تو محدودیتی داشته باشم، اما مانند بلبل که هنگام دیدن گل، بیاختیار دچار هیجان میشود، دلیل موجهی برای شیدایی و پریشانی من وجود دارد.
هوش مصنوعی: آرزوهای عاشقان تو مانند فرهاد است که برای رسیدن به تو تلاش میکنند، اما نتیجهای جز ناکامی نصیبشان نمیشود، مانند کسی که بیهدف باری را از کوه بیستون بالا میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی تو را در خواب میبینم، شوق دیدن رویت در دل دارم، و به خاطر بیدار ماندن در شب و نداشتن خواب در روز، این احساست را بیشتر حس میکنم.
هوش مصنوعی: گلهای خوشبو مردم را به خود جلب میکنند، بنابراین ای غنچه لب، لبخند بزن تا گل از شرم شکفتن خجالت بکشد.
هوش مصنوعی: اگر شانس و سرنوشت من را مانند نگینی در طلا قرار دهد، حتی اگر درخشان باشم، باز هم نمیخواهم جز تو کسی دیگر را بپذیرم.
هوش مصنوعی: اگر تو به دیدار من بیایی، به خاطر مقام و جایگاهت، خاک پای تو را مردم چشم من با مژههایشان جارو خواهند کرد.
هوش مصنوعی: اگر گدایان چیزی بخواهند، با بخشش و لطف به آنها کمک کن و از محصولاتی که داری، به آنها بده. امیدوارم با لطف و بزرگواری خود، آنها را بپذیری و یاری کنی.
هوش مصنوعی: اگرچه تو از من خواستی که راجع به ترک تو سخن نگویم، اما نمیتوانم بگویم که از تو جدا شدهام، چون این برخلاف دوستی ما است که در جمع دوستان به این گونه سخن بگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
نبایستی نمود این روی و دیگر باز بنهفتن
گدایی پادشاهی را به شوخی دوست میدارد
نه بی او میتوان بودن نه با او میتوان گفتن
هزارم درد میباشد که میگویم نهان دارم
[...]
تنم جایی و دل جایی ندارم زَهرهٔ گفتن
دلم آن جا و تن زاین جا ندارد قوت رفتن
کسی کآشفته ی اویم ندانم با که بر گویم
یکی محرم همی جویم که داند راز بنهفتن
چو ماه از پرده شد پیدا تحمل کی کند شیدا
[...]
حدیث دوستان عیب است پیش دشمنان گفتن
چنان کز دوست منعست درد خویش بنهفتن
دریغا حال آن مجنون که باشد بر پری مفتون
که نه او را تواند دید و نه حرفی توان گفتن
گلی پیدا کن ای بلبل که آزاد از خزان باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.