ای ز ماه و مهر برده گوی دعوی روی تو
صورت خورشید و مه را هست معنی روی تو
گر هزاران آفتاب و مه بود در آسمان
من نپندارم زمین روشن شود بی روی تو
ذرهها خورشید گردند ار در ایشان بنگرد
آفتاب آسمان حسن، یعنی روی تو
گر بکاری در بباید مرد، باری کار عشق
ور برویی دل بباید داد، باری روی تو
درمیان عاشقان شیداتر از مجنون شدی
گر بدیدی همچو من ناگاه لیلی روی تو
عاشق از خود رفت چون در داد حسنت جام عشق
کوه از جا شد چو آمد در تجلی روی تو
زاهدان حور و قصور و عابدان حلوا و مرغ
آرزو دارند و عاشق را تمنی روی تو
تا حجاب هستی ما پرده باشد درمیان
نی قفای خویشتن بیند کسی نی روی تو
همچو (کافر) ترک باید کرد دین در راه عشق
گر به ترک دین دهد ای دوست فتوی روی تو
دل ز هر چیزی که بگشاید و زو جان خوش شود
چشم عاشق بست و گفت اینست تقوی روی تو
جنت دیدار دارد سیف فرغانی به نقد
گر میسر گرددش در ملک دنیا روی تو
روی تو فردوس اعلی را طراوت میدهد
ای نهان از دیده اصحاب دعوی روی تو
در شگفتم تا چو سعدی عارفی چون گویدت
کای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو
همین شعر » بیت ۱۳
در شگفتم تا چو سعدی عارفی چون گویدت
کای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو
دختران مصر را کاسد شود بازار حسن
گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو
گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.