گنجور

 
سیف فرغانی

ای توانگر درِ خود بر من مسکین بگشای

بیخودم کن نفسی وبه خودم ره بنمای

روی بنمای که چون جسم به جان محتاجست

دل به دیدار تو ای صورت تو روح‌افزای

سوی میدان تفاخر شو و در پای فگن

زلف چوگان سر و گوی از همه خوبان برُبای

بر سر کوی تو تا چند به آب دیده

خاک را رنگ دهیم از مژه خون پالای

در ره عشق تو گر دست کسی برتابد

من به سر سیر کنم گر دگری کرد به پای

پیش سلطان تو یک بنده بود جمع ملوک

زیر ایوان تو یک حجره بود هر دو سرای

ما به همت ز سلاطین بگذشتیم ارچه

اندرین شهر غریبیم و درین کوی گدای

بر سر خاک در دوست اگر زر یابیم

بر نگیریم و چو خاکش بگذاریم به جای

سیف فرغانی از بخت مدد خواه که هست

سر بی مغز تو پیمانه سودا پیمای

 
 
 
فرخی سیستانی

مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای

تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای

وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو

تاشود بر سر شخ کبک دری شعر سرای

نیز در بیشه و در دشت همانا نبود

[...]

قطران تبریزی

ای ترا کرده خدا بر ملکان بار خدای

شکر بادا که ترا داد بما باز خدای

جان و دل باز نیامد بتن خسته ما

تا ترا باز نیاورد جهاندار بجای

چو شبانی تو و ما چون رمه و فتنه چو گرگ

[...]

انوری

ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای

یا بهشتی که به دنیات فرستاد خدای

گر به عینه نه بهشتی نه جهانی که جهان

عمر کاهست و تو برعکس جهان عمرفزای

نیلگون برکهٔ عنبر گل بسد عرقت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
جمال‌الدین عبدالرزاق

چیست آن جرم مربع بفلک ساخته جای

آنکه دارد ز شرف بر سر نه گردون پای

خال رخساره دین چتر سر خسرو شرع

نقطه نون نبوت علم علم فزای

مردم چشم شریعت حجرالاسود عقل

[...]

خاقانی

تو همه کاخ طرب سازی و خاقانی را

در همه تبریز اندهکده‌ای بینم جای

او بدین یک درهٔ خویش تکلف نکند

تو بدین ششدرهٔ خویش تفاخر منمای

ماه در هفت فلک خانه یکی دارد و بس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه