از نظرت روی ما ماه منور شود
وز قدمت کوی ما معدن گوهر شود
بی مدد تو کجا نور دهد شب بماه
ور نه بروز آفتاب از تو منور شود
تا تو نخواهی کسی وصل تو نارد بدست
ورچه در آن جستجوش پای طلب بر شود
تا که بیفتم بروی در قدم تو چو گوی
کاش مرا پای سعی در پی تو سر شود
گر بگدایی چو من بنگری از راه لطف
هم زر او کیمیا هم مس او زر شود
چون بزمین آفتاب در نگرد زآسمان
شبنم افتاده را سر بفلک بر شود
گر سوی دوزخ برند از سر کوی تو خاک
قطره ماء حمیم رشحه کوثر شود
ماه بجای بلند از تو چه بالا بود
سرو بپای دراز با تو چه همسر شود
در کف میزان عقل نیست بقیمت یکی
گرچه زر و سنگ را وزن برابر شود
دل دو جهان ترک کرد تا بقبولت رسد
بکر چو گردد عروس لایق زیور شود
این تن رنجور را نقد بود مرگ جان
گر دل بیمار را درد تو کمتر شود
دل همگی گشت روح از نظر تو بلی
از نظر آفتاب سنگ مجوهر شود
از می عشقت چو من گر بخورد جرعه یی
زاهد پرهیزکار رند و قلندر شود
زآتش سودای تو سیف چو لب خشک کرد
هم نفسش گرم گشت هم سخنش تر شود
عز تو و بخت خویش دیدم و معلوم شد
کآنچه مرا آرزوست دیر میسر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و نور درخشان محبوب اشاره میکند و میگوید که بدون حضور او، زندگی بیمعناست. او بیان میکند که تنها با عشق و لطف محبوب میتوان به کمال و سعادت رسید. همچنین، به قدرت عشق اشاره کرده و میگوید که حتی در مصیبتها و رنجها، عشق به او میتواند دل را شاد کند و انسان را از گناه و زشتی دور سازد. در نهایت، شاعر به آرزوهای خود اشاره میکند و میگوید که به خواستههایش نمیتواند به راحتی دست یابد و تحقق آنها زمانبر است.
هوش مصنوعی: هرگاه تو به ما نگاه کنی، چهرهات چون ماه درخشان میشود و با حضور تو، خیابان ما نیز به محلی پر از جواهرات تبدیل میگردد.
هوش مصنوعی: بدون کمک تو، شب نمیتواند روشن شود، همانطور که روز آفتاب بدون وجود تو نورانی نمیگردد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خودت نخواهی، هیچکس نمیتواند به وصال تو برسد، حتی اگر در جستجوی آن هم کوشیده باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به زمین بیفتم و در پاهایت به آرامی قرار بگیرم، مانند گوی که در پی تو میچرخد، ای کاش تلاش و کوششم در پی تو به پایان برسد.
هوش مصنوعی: اگر به کسی چون من نیکی کنی، نیکیات باعث میشود که حتی مادههای بیارزش نیز به ارزشهای بالایی تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به زمین میتابد و از آسمان پایین میآید، شبنمهایی که بر روی زمین نشستهاند، به سمت آسمان میروند و خود را به ارتفاعات میفرستند.
هوش مصنوعی: اگر مرا به دوزخ ببرند، خاکی که از کوی تو برداشته شده است، به قدری ارزشمند و باارزش میشود که مثل آب گرم و لذتبخش بهشتی خواهد بود.
هوش مصنوعی: ماه که به خاطر زیباییاش معروف است، در کنار تو، که قد بلندی داری، چه جایی خواهد داشت؟ و هر درخت سرو با قامت بلندش، چگونه میتواند با تو همتراز شود؟
هوش مصنوعی: در دست عقل، ارزش و اهمیت آن به اندازه یک قیمت مشخص نیست؛ حتی اگر طلا و سنگ با هم برابر وزن شوند.
هوش مصنوعی: دل از دو جهان جدا شد تا به تو برسد. وقتی که تو به زودی آماده عروسی شوی و لایق زیور و زینت گردی.
هوش مصنوعی: این بدن بیمار نیاز به مرگ دارد، اما اگر دل بیمار من از درد تو کمتر شود، جانم آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: دل همه نگران و عاشق شده، چون تو را نمیبینند. ولی بدان که سنگ هم در تابش آفتاب به جواهر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل من از عشق تو حتی یک جرعه می بنوشد، آن زاهد پرهیزکار به رندی و آزادگی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: از شوق و آرزوی تو، زمانی که سیف لبش خشک شده بود، هم نفسش گرم شد و هم کلامش زنده و شاداب شد.
هوش مصنوعی: من به عزت تو و خوشبختی خودم توجه کردم و متوجه شدم که آنچه را که من آرزو دارم، به زودی به وقوع نمیپیوندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
وینچه مرا در سرست عمر در این سر شود
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت
[...]
هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود
هر که فرو خورد اشک مخزن گوهر شود
هر که فشاند از جهان دست خود آسوده شد
خواب فراغت کند نخل چو بی بر شود
در همه عمر ار شبی وصل میسر شود
حیف ندارم گرم عمر بر این سر شود
هر که چو منصور رفت بر سر سودای حق
بر سر دارش چه باک گر زستم سر شود
آتش سینا بخواست کشته قبطی بسوخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.