ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی
عادت طبع من از وصف تو شکرخایی
ماه را زرد شود روی چو در وی نگری
روز را خیره شود چشم چو رخ بنمایی
یا بدان لب بده از وصل نصیب عشاق
یا چنان کن که چنین روی بکس ننمایی
بوسه یی دادی و پس طیره شدی لب پیش آر
تا همانجا نهمش باز اگر فرمایی
زانتظار شب وصل تو مرا روز گذشت
می ندانم که چرا منتظر فردایی
بس که در آرزوی وصل تو چشمم بگریست
خواب را آب ببرد از حرم بینایی
ای دل خام طمع آب برین آتش زن
چند بر خاک درش باد همی پیمایی
ذره گم شده یی در هوس خورشیدی
قطره خشک لبی در طلب دریایی
من ازین در نروم زآنک گروهی عشاق
روی معشوق بدیذند بثابت رایی
بلبل از باغ چو بیرون نرود گل بیند
زاغ بر مزبله گردد چو بود هر جایی
سیف فرغانی تا کی بتمنا گوید
بود آیا که خرامان ز درم باز آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و longing (آرزو) نسبت به معشوق است. شاعر از زیباییهای معشوق سخن میگوید و تاثیر آن بر خود و جهان را توصیف میکند. او آرزو دارد که معشوق لب بگشاید و به او وصلی بدهد، یا اینکه همچون گذشته، چهرهاش را نهان کند. شاعر از ناامیدی و انتظار خسته شده و در حسرت وصال معشوق، روزها و شبها را میگذراند. او به تصویر قدرت عشق و تاثیری که بر دل و چشم او دارد، اشاره میکند و در نهایت از معشوق میخواهد که به او توجه کند و به سراغش بیاید. شعر بازتابی از عشق آتشین و آرزوی ناامیدانه است.
هوش مصنوعی: تو که به زیبایی و آرایش دنیا عادت کردهای، طبیعت من همیشه در توصیف تو شکرگزاری و ستایش است.
هوش مصنوعی: وقتی به ماه نگاه میکنی، رنگش زرد میشود و روز هم وقتی رخسار تو را میبیند، چشمانش خیره میماند.
هوش مصنوعی: یا لبهای خود را به عشقبازان بده تا از وصال تو بهرهمند شوند، یا به گونهای رفتار کن که هرگز چهرهات را به کسی نشان ندهی.
هوش مصنوعی: تو بوسهای به من دادی و بعد از آن دور شدی. لبهای خود را جلو بیاور تا دوباره آن بوسه را برسانم، اگر اجازه بدهی.
هوش مصنوعی: از شدت انتظار وصال تو، روزها به سختی بر من میگذرد و نمیدانم چرا همچنان منتظر فردا هستم.
هوش مصنوعی: چشمم به شدت به خاطر آرزوی دیدارت گریه کرده تا جایی که خواب از چشمانم برود و قدرت دیدن را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: ای دل بیتجربه، طمع در آب خنک نداشته باش، زیرا تنها بر آتش میافزایی. چرا که درختی که بر آن تکیه کردهای، همیشه در معرض باد قرار دارد.
هوش مصنوعی: یک ذره که در آرزوی خورشید گم شده، و یک قطره که برای یافتن دریا تلاش میکند.
هوش مصنوعی: من از این در خارج نمیشوم، چرا که گروهی از عاشقان چهره معشوق را میبینند و بر عقیده خود راسخ هستند.
هوش مصنوعی: بلبل اگر از باغ بیرون نرود، نمیتواند زیبایی گلها را ببیند و اگر به مکانهای نامناسب برود، همچون زاغ در زباله میشود. بنابراین، برای دیدن زیباییها، باید در محیط مناسب بماند.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در این شعر به انتظار کسی اشاره میکند که امیدوار است او به زودی به خانهاش بازگردد و با شور و شوق وارد شود. او به نوعی ابراز longing و حسرت میکند که این شخص هر چه زودتر به او بپیوندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.