همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست
یا چو من هجر ترا هیچ گرفتاری هست
دیده دهر بدور تو ندیده است بخواب
که چو چشمت بجهان فتنه بیداری هست
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق
خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست
هرکجا دل شده یی بر سر کویت بینم
گویم المنت لله که مرا یاری هست
گر من از عشق تو دیوانه شوم باکی نیست
که چو من شیفته در کوی تو بسیاری هست
هرکه روی چو گلت بیند داند بیقین
که ز سودای تو در پای دلم خاری هست
« گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست »
قاضی شهر گواهی بدهد کآری هست
هرکرا کار نه عشقست اگر سلطانست
تو ورا هیچ مپندار که در کاری هست
تا زر شعر من از سکه تو نام گرفت
هر در مسنگ مرا قیمت دیناری هست
گر بگویم که مرا یار تویی بشنو لیک
مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست
سیف فرغانی نبود بر یارت قدری
گر دل و جان ترا نزد تو مقداری هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت عشق و وابستگی خود به معشوق را بیان میکند. او از وصل و هجران صحبت میکند و میگوید که هیچ کس به اندازه او عاشق نیست. شاعر به بیان احساساتش در مورد زیبایی معشوق میپردازد و اشاره میکند که دیگران نیز در پی عشق او دیوانه شدهاند. هرچند که ممکن است بگوید عاشق نیست، اما در واقع هیچکس نمیتواند این واقعیت را انکار کند. شاعر به زیبایی چهره معشوق و تاثیر آن بر دل خود اشاره دارد و در نهایت میگوید که ارزش عشق او از تمامی داراییها بیشتر است و هیچ یاری بدون عشق او برایش معنا ندارد.
هوش مصنوعی: آیا کسی مانند من برای وصال تو شایسته است یا مثل من کسی هست که در فراق تو اینقدر دلتنگی و گرفتاری داشته باشد؟
هوش مصنوعی: دنیا یچیز دیگری را مثل خواب تو ندیده است، چرا که وقتی چشمانت به دنیا میافتد، فتنه و آشفتگی بیداری آغاز میشود.
هوش مصنوعی: ای زیبایی که نگاهت برایم درمان دردهای عشق است، نمیدانی که در کوی تو، عشق چقدر درد دارد و چقدر عاشقانت بیمار هستند.
هوش مصنوعی: هر جا که دل من به تو گره خورده و در جایی از کوی تو در حال انتظار هستم، میگویم که یاری از جانب تو برای من وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر عشق تو دیوانه شوم، نگران نباش، زیرا مانند من عاشقان زیادی در خیابان تو وجود دارند.
هوش مصنوعی: هر کسی که چهرهات را مانند گل ببیند، به یقین میفهمد که عشق تو در دل من چقدر درد و رنج ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که من با تو هیچ ارتباطی ندارم، قاضی شهر میتواند شهادت بدهد که این ادعا درست نیست و من با تو ارتباط دارم.
هوش مصنوعی: هر کسی که کارش بر اساس عشق نباشد، تو حقیرتر از آنی که او را ارزش بگذاری یا به کاری که انجام میدهد توجه کنی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه شعر من اعتبار و ارزش خود را از نام تو میگیرد، هر کلمهام برای من مانند یک دینار ارزش دارد.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تو یار من هستی، بشنو اما نشنو، ای دوست، زیرا بعد از تو کسی دیگر برای من یار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر سیف فرغانی هم در کنار دوستت نبود، اما اگر دل و جانت برای او ارزش و اهمیت دارد، پس باید قدری ارزش در خودت ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
همین شعر » بیت ۱۰
گر بگویم که مرا یار تویی بشنو، لیک
«مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست»
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
[...]
گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست
باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست
نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند
بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست
گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک
[...]
مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست
مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست
یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست
گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست
[...]
تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست
با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد
کز من و جان منش نیز مددکاری هست
میخرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو
[...]
مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست
درد را با دل سودا زده ام کاری هست
قفل الماس بیارید که زخم دل ما
سر به سر گشته دهن، بر سر گفتاری هست
این قدر سنگدلی نیست گمانم بس که
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.