بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
که آفتاب جهان را بیک نظر گیرد
اگر نقاب براندازی از جمال بشب
چراغ مرده ز شمع رخ تو در گیرد
وگر فرستی پروانه یی بگورستان
چو شمع کشته تو زندگی ز سر گیرد
فتاد در همه عالم ز عشق تو شوری
بخنده لب بگشا تا جهان شکر گیرد
بدان امید که از دامنت فشانم گرد
سر آستین مرا دیده در گهر گیرد
تو آفتاب صفت گر بعاشقان نگری
نماز شام همه رونق سحر گیرد
زآب چشم روان دیده را میسر نیست
که خاک کوی تو چون سرمه در بصر گیرد
اگر چو سیم بآتش بری ازو سکه
دل شکسته من مهر تو چو زر گیرد
مگر تو چاره کنی ور نه سیف فرغانی
کدام چاره سگالد که با تو در گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
[...]
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
[...]
زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد
سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد
جهان پیر چون نرگس، جوان و تازه شود
هوای جام و نشاط قدح ز سر گیرد
چو مرغ عیسی اگر لعبتی ز گل سازی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.