خورشید منی بروی پرنور
من از تو چو سایه مانده ام دور
خوبان همه صورت و تویی جان
عالم همه ظلمت و تویی نور
از روی تو نور می درافتد
در کوی تو همچو آتش از طور
بیمار غم تو همچو عیسی
کرده بنفس علاج رنجور
در حشر که باشد آدمی را
دیوان عمل کتاب منشور
عاشق بتو زنده گردد ای دوست
نی چون دگران بنفخه صور
عاشق نرمد بجور از تو
هرگز نرمد بهشتی از حور
بی غره طلعت چو ماهت
هر روز مرا شبی است دیجور
من مست ز خاک کوی عشقم
چون شارب خمر از آب انگور
سیف از تو بجان عوض نخواهد
یکسان نبود محب و مزدور
نزدیکش کن بخود کزین بیش
پروانه نمی شکیبد از دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی عمیق شاعر به محبوبش است. شاعر محبوب را به خورشید تشبیه کرده و خود را چون سایهای دور از او میداند. او میگوید که محبوبش نور و شادی را به زندگی او میآورد و در غیاب او، زندگی پر از غم و تاریکی است. شاعر عشق را بهعنوان درمان دردهایش معرفی میکند و بر این باور است که عشق حقیقی او را زنده نگه میدارد. او همچنین به تفاوتهای عشق واقعی و محبتهای سطحی اشاره میکند و از دوری محبوبش به شدت رنج میبرد. در نهایت، او میخواهد بیشتر نزدیکش باشد، زیرا پروانهها نمیتوانند از دوری محبوبشان تاب بیاورند.
هوش مصنوعی: تو همچون خورشیدی هستی که نور فراوانی دارد و من از تو فاصله گرفتهام و مانند سایهای در کنارت وجود دارم.
هوش مصنوعی: زیبایان تنها در ظاهر وجود دارند و تو هستی که جان عالم را زنده میکنی. همه جا پر از تاریکی است و تو نوری هستی که این تاریکی را روشن میکنی.
هوش مصنوعی: نور چهرهات در محلهی تو میتابد، شبیه به شعلهای که از کوه طور میدرخشد.
هوش مصنوعی: بیمار غم تو، مانند عیسی، به درمان دردهایش پرداخته است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اعمال انسان بهگونهای نمایان میشود که گویا کتابی از آنها در دست دارد و تمامی رفتارها و کارهایش آشکار میگردد.
هوش مصنوعی: ای دوست، عاشق با محبت تو زندگی میکند، نه مانند دیگران که فقط به صدای شیپور میرسند.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی هرگز به خاطر تو نرم و متاهل نمیشود؛ زیرا او بهشتی را که از حوریان بهرهمند است، نمیتواند ترک کند.
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر چهره زیبایت، برای من شبی پر از غم و تاریکی است.
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تاثیر و شگفتی عشق خود هستم، مانند کسی که از نوشیدن شراب به وجد آمده و سرمست شده است.
هوش مصنوعی: اگر جانم را برای تو فدای کنم، هیچ چیز در مقابلش نمیطلبم. محبت و دیانت در عشق نمیتواند برابر با مزدوری باشد.
هوش مصنوعی: او را به خودت نزدیک کن، چون از فاصله دور، دیگر پروانهای ظاهر نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی به حق والطور
معزول شده است جان ز هرچه
داده است بر آنت دهر منشور
می گوی محال ز آنکه خفته
[...]
از خلد گرفت بوستان نور
پیرایه و جامه یافت از حور
جامه ز حریر و حُلّه دارد
سرمایه ز لعل و درّ منثور
بودند چهار مه درختان
[...]
ای قصر رسالت تو معمور
منشورِ رسالت از تو مشهور
خدّام ترا غلام گشته
کیخسرو کیقباد و فغفور
در جمله کائنات گویند
[...]
دراجهٔ مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور
چشمی که ز چشم من طرب یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.