برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو
که گل را رنگ بخشد مشک را بو
دو چشمم خیره شد در وی ندانم
نگارستان فردوس است یارو
ندارد هیچ خوبی فر آن ماه
ندارد پر طاوسان پرستو
دهان چون پسته و پسته پر از قند
لبان چون شکر و شکر سخن گو
عجب گر ملک روم و چین نگیرد
نگار ترک رو با خال هندو
زمن چون شیر از آتش می گریزد
بلی از سگ گریزان باشد آهو
نهاده دام اندر حلقه زلف
فگنده تاب در زنجیر گیسو
ایا چون ساحری کار تو مشکل
ایا چون سامری چشم تو جادو
اگر در گلشن آیی، سرو آزاد
زند در پیش بالای تو زانو
کسی را وصل تو گردد میسر
که جان بر کف بود زر در ترازو
اگر چه آسمانش پشت باشد
نیارد با تو زد خورشید پهلو
کسی کو پیش گیرد کار عشقت
نهد کار دو عالم را بیکسو
جفای تو وفا باشد ازیرا
ز نیکو هرچه آید هست نیکو
از آن ساعت که تیر غمزه خوردم
من از دست کمانداران ابرو
هماندم سیف فرغانی بدانست
که جرم عاشقان جرمیست معفو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از دست کمانداران ابرو
نمییارم گذر کردن به هر سو
همین شعر » بیت ۱۴
از آن ساعت که تیر غمزه خوردم
من از دست کمانداران ابرو،
چو از نوروز گردد این جهان نو
هوا خوشتر شود آنگه همی رو
مرا هجران آن آهوی آمو
همی دارد چو بچه مرده آهو
ز گردشهای این چرخ سبکرو
همان آید کزان سنگ و از آن جو
پدر گفتش که چون زر سایه افکند
ترا از گوهر و از پایه افکند
نیاید دُنیی و دین راست هر دو
ز حق میدان که نتوان خواست هر دو
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.