آنچه ز توست حال من گفت نمیتوانمش
چون تو به من نمیرسی من به تو چون رسانمش
هر نفسم فراق تو وعده به محنتی کند
هرچه به من رسد ز تو دولت خویش دانمش
زهرم اگر دهی خورم چون شکر و ز غیر تو
گر شکری رسد به من همچو مگس برانمش
زخم گر از تو آیدم مرهم روح سازمش
رنج چو از تو باشدم راحت خویش خوانمش
ملکم اگر جهان بود ترک کنم برای تو
اسبم اگر فلک بود در پی تو دوانمش
تیر که از کمان تو در طرفی روان شود
برکنم از نشانه و در دل خود نشانمش
مرد طبیب را خبر از تپش جگر دهد
خون دلی که همچو اشک از مژه میچکانمش
دل به تو دادهام ولی باز درین ترددم
تا به تو چون گذارمش یا ز تو چون ستانمش
سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند مرا
دست به جان نمی رسد تا به تو برفشانمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیان کننده احساس عمیق عشق و فراق است. شاعر به معشوقش میگوید که احساساتش نسبت به او را نمیتواند بیان کند، زیرا او به او دسترسی ندارد. هر لحظه از جدایی، درد و محنتی به همراه دارد. شاعر هرچه از محبوبش میرسد، آن را یک نعمت میداند و حتی اگر زهر هم به او داده شود، آن را شیرین میپندارد. او با این حال به یاد محبوبش از رنجها به راحتی تبدیل میشود و اگرچه در تردید است، قلبش به معشوق وابسته است. در نهایت، او نشان میدهد که حتی اگر همه چیز را برای معشوقش فدا کند، برای رسیدن به او ناامید است. این شعر نشان دهنده شدت احساسات و عشق عمیق شاعر به معشوقش است.
هوش مصنوعی: من حال و احوال تو را به زبان نمیآورم، زیرا تو به من دسترسی نداری و من هم نمیدانم چگونه به تو برسانم.
هوش مصنوعی: هر بار که از تو دور میشوم، وعدهای از درد و رنج به من میدهد. هر اتفاقی که از جانب تو برای من بیفتد، آن را به حساب خوشبختی خودم میگذارم.
هوش مصنوعی: اگر از تو زهر بدهی، من آن را چون شکر میخورم، و اگر از کسی غیر از تو چیزی شیرین به من برسد، مانند مگسی آن را دور میکنم.
هوش مصنوعی: اگر زخم و آزار از تو به من برسد، آن را به مرهمی برای روح خود تبدیل میکنم، و اگر درد و رنجی از تو به من برسد، آن را به آرامش و راحتی خود تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا را داشتم، برای تو آن را رها میکنم؛ و اگر همهی آسمانها بودند، برای رسیدن به تو، اسبم را به سرعت میرانم.
هوش مصنوعی: وقتی تیر از کمانت پرتاب میشود، آن را از نشانش دور میکنم و در دل خودم جایگاهی برایش ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: مرد پزشک را از مشکل قلبی خبر میدهد، دل پر درد من که مانند اشک از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: من قلبم را به تو سپردهام، اما هنوز در تردید هستم که چگونه باید به تو نزدیک شوم یا از تو فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر سیف برای تو ثروت خود را فدای من کند، من تا زمانی که نتوانم جانم را به تو اهدا کنم، نمیتوانم به تو برسم و آنچه را برایت میخواهم تقدیم کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
همین شعر » بیت ۹
سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند، مرا
«دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش»
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
[...]
نقد روان مرا به کف تا به تو برفشانمش
دل بگمان که از جفا من زتو واستانمش
دل بهوای روی تو خون شد و ریخت از مژه
تا که رسد بکوی تو هر طرفی دوانمش
در تو نمی کند اثر هیچ زاشک و آه من
[...]
زاهد خودپرست کو تا که ز خود رهانمش
درد شراب بیخودی از خم هو چشانمش
گر نفسم به او رسد در نفسی به یک نفس
تا سر کوی میکشان مویکشان کشانمش
زهدفروش خودنما ترک ریا نمیکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.