عاشق اینجا از برای دیدن یار آمدهست
بلبل شوریده بهر گل به گلزار آمدهست
این جهان بازار کار عشق جانان است، از او
آن برد مقصود کو با زر به بازار آمدهست
عاشقم او را ندانم دولت است این یا فضول
کآن توانگر را چو من مفلس خریدار آمدهست
تا جهانی خلق را چون ذره سرگردان کند
آفتاب حسن در رویش پدیدار آمدهست
دوست چون در نیکویی یکتاست همچون آفتاب
عاشقش زآن در عدد چون ذره بسیار آمدهست
بر چون او یوسفجمالی سورهٔ آیاتِ حُسن
راست چون تورات بر موسی به یک بار آمدهست
در میان جمع خوبان یار ما (گویی مگر)
در چمن طاووس روحانی به رفتار آمدهست
بس کلهداران دولت را قباها خرقه شد
تا سر این تاج خوبان زیر دستار آمدهست
چون عسل جانم به یادش کام شیرین میکند
تا نبات خط بر آن لعل شکربار آمدهست
هر که را بر لوح دل پیوست عشقش حرف خویش
بیزبان و بیدهان چون خط به گفتار آمدهست
روح باغ میوه عشق (است) و همت باغبان
وین تن خاکی به گردش همچو دیوار آمدهست
سعدی از قدر تو غافل بود آن ساعت که گفت
(این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست)
سیف فرغانی سنایی شد به شعر و، نظم اوست
نافهٔ مشکی که از وی بوی عطار آمدهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی صحبت میکند و به وصف حال عاشقان میپردازد. او به وجود یاری که مانند آفتاب درخشنده است، اشاره میکند و بیان میکند که عاشقان برای دیدن او به این دنیا آمدهاند. در این دنیا، عشق جانان جایگاه ویژهای دارد و همه در پی او هستند. شاعر همچنین میگوید که یار باید مانند گل و خوشبو باشد و عاشق در عشق او به شیرینی عسل میرسد. در نهایت، شاعر با اشاره به بزرگی عشق و زیبایی، به تاثیر آن بر روح انسان و دنیای اطراف اشاره میکند و به قدرت شعر و نظم در بیان این احساسات پی میبرد.
هوش مصنوعی: عاشق به اینجا آمده تا معشوقش را ببیند و بلبل نیز به خاطر گل، به باغ آمده است.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند بازاری است برای عشق به محبوب، و تنها کسی که میتواند هدف و مقصود خود را به دست آورد، کسی است که برای عشق واقعی و خالص خود به این میدان آمده است.
هوش مصنوعی: من عاشق او هستم و نمیدانم که این عشق خوشبختی است یا بیهودگی. چرا که این ثروتمند، مانند من که فقیر هستم، به دنبال خرید من آمده است.
هوش مصنوعی: آفتاب زیبایی او به قدری درخشان است که میتواند جهان را مانند ذراتی سرگردان در خود بگیرد و از آنها تاثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: دوست مانند آفتاب است که در نیکی و خوبی یکتا و بینظیر است، و عشق او به این دلیل است که اگرچه او یکی است، محبتش به اندازه ذرات بسیار گسترده و بیپایان است.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای او همانند یوسف است و تمام زیباییها در او جمع شدهاند، مانند اینکه تمام احکام و آیات تورات یکجا بر موسی نازل شده است.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که خوب و پسندیدهاند، دوست ما همچون طاووسی زیبا و باوقار به نماد روحانیت در باغ جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: بسیاری از شخصیتهای صاحبمنصبان از جایگاه و مقام خود پایین آمده و لباسهای ساده بر تن کردهاند تا نشان دهند که این تاج و جواهرات زیبا تنها بر سر خوبان و نیکان مینشیند و آنها در زیر پوشش و حجاب قرار دارند.
هوش مصنوعی: وجود عزیزش مانند عسل جانم را شیرین میکند و یادش لذتی مانند شکر بر دل مینشیند چرا که او به زیبایی همچون نبات عطر و طعم را به زندگیام میبخشد.
هوش مصنوعی: هر کس که عشقش در دل نوشته شده، کلام او بدون نیاز به زبان و دهان، مانند خطی که به گفتگو درآمده، قابل فهم است.
هوش مصنوعی: عشق مانند میوهای در باغی است که روح آن را به وجود آورده و سعی و تلاش باغبان (انسان) در رشد و پرورش آن موثر است. این بدن خاکی ما نیز همچون دیواری است که در این باغ قرار دارد و نقش محافظت و نگهداری را ایفا میکند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که سعدی این جمله را گفت، او به ارزش و اهمیت تو توجهی نداشت و نمیدانست که تو چه قدر باارزش و زیبا هستی، مانند درخت سروی که به زیبایی در باغ میبالد.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در شعر و شعرای بزرگ به اندازه سنایی اهمیت دارد و اشعار او مانند نافهای مشکی است که از آن عطر عطار به مشام میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست
یا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهست
همین شعر » بیت ۱۲
سعدی از قدر تو غافل بود آن ساعت که گفت
(این تویی یا سرو بستانی برفتار آمدست)
آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست
یا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهست
آن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگار
باز میبینم که در عالم پدیدار آمدهست
عود میسوزند یا گل میدمد در بوستان
[...]
بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمدهست
خلق شهری از دل و جانش خریدار آمدهست
باغ رویش را ز چاه غبغبست امسال آب
زان سبب سیب زنخدانش به از پار آمدهست
نقد هر خوبی که در گنج ملاحت جمع بود
[...]
جان من میرقصد از شادی، مگر یار آمدهست
میجهد چشمم همانا وقت دیدار آمدهست
جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب
قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمدهست
میرود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.