من بلبلم و رخ تو گلزار
تو خفته من از غم تو بیدار
جانا تو بنیکویی فریدی
وین زلف چو عنبر تو عطار
گفتم که چو روی گل ببینم
کمتر کنم این فغان بسیار
شوق گل روی تو چو بلبل
هر لحظه در آردم بگفتار
من در طلب تو گم شدستم
خود گم شده چون بود طلب کار
بر من همه دوستان بگریند
هرگه که بنالم از غمت زار
دل خسته نگردد از غم تو
هرگز نبود ز مرهم آزار
از دانهٔ خال تو دل من
در دام هوای تو گرفتار
بسیار تنم بجان بکوشید
تا دل ندهد بچون تو دلدار
با یوسف حسن تو نرستم
زین عشق چو گرگ آدمی خوار
چون جان بفنای تن نمیرد
آن دل که ز عشق گشت بیمار
چون کرد بنای آبگیری
بر خاک در تو اشک گل کار
وقتست کنون که که رباید
رنگ رخ من ز روی دیوار
در دست غم تو من چو چنگم
واسباب حیات همچو اوتار
چنگی غم تو ناخن جور
گو سخت مزن که بگسلد تار
ای لعل تو شهد مستی انگیز
وی چشم تو مست مردم آزار
در یاب که تا تو آمدی، رفت
کارم از دست و دستم از کار
اندوه فراخ رو بصد دست
بر تنگ دلم همی نهد بار
دور از تو هر آنکسی که زنده است
بی روی تو زنده ییست مردار
در دایرهٔ وجود گشتم
با مرکز خود شدم دگربار
بر نقطهٔ مهرت ایستادم
تا پای ز سر کنم چو پرگار
افتاد از آن زمان که دیدیم
ناگه رخ چون تو شوخ عیار
هم خانهٔ ما بدست نقّاب
هم کیسهٔ ما بدست طرّار
در دوستی تو و ره تو
مرد اوست که ثابتست و سیار
گر بر در تو مقیم باشد
سگ سکه بدل کند در آن غار
آن شب که بهم نشسته باشیم
در خلوت قرب یار با یار
هم بیم بود ز چشم مردم
هم مردم چشم باشد اغیار
پر نور چو روی روز کرده
شب را بفروغ شمع رخسار
در صحبت دوست دست داده
من سوخته را بهشت دیدار
در پرسش ما شکر فشانده
از پسته تنگ خود بخروار
کای در چمن امید وصلم
چیده ز برای گل بسی خار
جام طرب و هوای خود را
در مجلس ما بگیر و بگذار
آن دم بامید مستی وصل
بر بنده رگی نماند هشیار
بیرون شده طبع آرزو جوی
بی خود شده عقل خویشتن دار
بر صوفی روح چاک گشته
در رقص دل از سماع اسرار
در چشم ازو فزوده نوری
در خانه ز من نمانده دیار
چون از افق قبای عاشق
سر بر زده آفتاب انوار
او وحدت خویش کرده اثبات
اندر دل او بمحو آثار
ای از درمی بدانگی کم
خرم بزیادتی دینار
مشتی گل تست در کشیده
در چشم هوای تو چو گلنار
دلشاد بعالمی که در وی
کس سر نشود مگر بدستار
دستت نرسد بدو چو درپاش
این هر دو نیفگنی بیکبار
تا پرّ هوا ز دل نریزد
جانت نشود چو مرغ طیار
ای طالب علم عاشقی ورز
خود را نفسی بعشق بسپار
کاندر درجات فضل پیش است
عشق از همه علمها بمقدار
در مدرسهٔ هوای او کس
عالم نشود ببحث و تکرار
گر طالب علم این حدیثی
بشکن قلم و بسوز طومار
چون عشق لجام بر سرت کرد
دیگر نروی گسسته افسار
تو مؤمن و مسلمی و داری
یک خانه پر از بتان پندار
در جنب تو دشمنان کافر
در جیب تو سروران کفار
تو با همه متحد بسیرت
تو با همه متفق بکردار
دایم ز شراب نخوت علم
سرمست روی بگرد بازار
جهل تو تویی تست و زین علم
تو بی خبر ای امام مختار
تا تو تویی ای بزرگ خود را
با آن همه علم جاهل انگار
رو تفرقه دور کن ز خاطر
رو آینه پاک کن ز زنگار
کاری می کن که ننگ نبود
از کار جهان پر و تو بی کار
وین نیز بدان که من درین شعر
تنبیه تو کرده ام نه انکار
گر یوسف دلربای ما را
هستی بعزیز جان خریدار
ما یوسف خود نمی فروشیم
تو جان عزیز خود نگهدار
مقصود من از سخن جز او نیست
جز مهره چه سود باشد از مار
من روی غرض نهفته دارم
در برقع رنگ پوش اشعار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف عشق و معشوق نوشته شده و بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق خود است. شاعر خود را در نقش بلبل و معشوق را در نقش گل میبیند و به غم و اندوهی که ناشی از دوری از معشوق است، اشاره میکند. او از زیبایی و ویژگیهای معشوق تعریف میکند و ناتوانی خود را در برابر عشق شدیدش بیان میدارد. شعر دارای تصاویری زیبا از عشق و دلدادگی است و به شدت بر غم و اندوه ناشی از دوری تمرکز دارد. همچنین، شاعر به ارتباط عمیق میان عشق و علم اشاره میکند و میگوید که عشق از همه علمها برتر است. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هدف اصلی از بیان این شعر، تجلی عشق و احساسی است که فراتر از کلمات است.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل هستم و چهرهات مانند باغی است که در آن خوابیدهای. من از غم تو بیدارم.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو در نیکویی بینظیری و زلفهایت همچون عطر خوش عنبر است.
هوش مصنوعی: گفتم اگر چهره ی زیبای تو را ببینم، دیگر از این ناله و فغان زیاد کم میشود.
هوش مصنوعی: عشق به چهره زیبایت مانند بلبل، هر لحظه در دل من شعلهور میشود و حرف میزند.
هوش مصنوعی: من در جستجوی تو به گمگشتگی دچار شدهام؛ حالا که خودم گمگشتهام، چگونه میتوانم جستجوی تو را به جا بیاورم؟
هوش مصنوعی: هر بار که من از اندوه تو ناله کنم، همه دوستانم بر من گریه کنند.
هوش مصنوعی: دل خسته هرگز از غم تو رهایی نمییابد، گرچه برای تسکین درد، مرهمی در میان آزارها نیست.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ویژگیهای خاص تو و جذابیتی که داری، در دام آرزو و هوای تو گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: بدن من بسیار تلاش کرد تا دل نبندد به کسی چون تو که محبوب است.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو، حتی با زیبایی یوسف نیز قابل مقایسه نیستم؛ مانند گرگی که آدمی را ضعیف و خوار کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که روح به خاطر جسم از بین برود، دلی که به خاطر عشق بیمار شده، هرگز نمیمیرد.
هوش مصنوعی: وقتی که شروع به ساختن یک منبع آب بر روی خاک تو کردی، اشکهای گل در این کار تأثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن فرارسیده است که رنگ صورت من از روی دیوار برداشته شود.
هوش مصنوعی: غم تو برای من همانند چنگ است که باعث میشود زندگیام را مانند Strings آن بسازم و ادامه دهم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو مثل چنگی است که به دل چنگ میزند، پس به خودت سختی نده که موجب از هم پاشیدن این تار زخم میشود.
هوش مصنوعی: ای لعل، تو شیرینی که احساس شگفتانگیزی را برمیانگیزی و چشمانت مانند مستی، آزاردهنده هستند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه تو به زندگی من وارد شدی، اوضاع زندگیام به هم ریخت و من نتوانستم کنترل اوضاع را در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: اندوه عمیق و گستردهای بر دل حزنآلود من فشار میآورد و آن را سنگین میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دور از تو زندگی کند، در حقیقت زندگی ندارد و مانند مردهای است که فقط ظاهراً زنده است.
هوش مصنوعی: در فضای وجود به گرد خود چرخیدم و دوباره به نقطهٔ اصلی خود رسیدم.
هوش مصنوعی: من در مرکز محبت تو قرار گرفتهام تا از سر تو فاصله بگیرم، مانند پرگاری که دور میچرخد.
هوش مصنوعی: از زمانی که ناگهان چهرهای چون تو را دیدیم، احساس ما تغییر کرد و دچار افت شدیم.
هوش مصنوعی: خانهٔ ما در دست کسی است که نقاب دارد و کیسهٔ ما در اختیار کسی است که دغل کار است.
هوش مصنوعی: در دوستی و راهی که پیش گرفتهای، کسی که ثابت و پایدار است، مرد واقعی به شمار میآید، نه کسی که در جا میزند یا بیهدف حرکت میکند.
هوش مصنوعی: اگر سگی در بر تو بماند، به جای سکۀ طلا، به زندگی در آن مکان خواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: در شبی که ما در کنار هم باشیم و در تنهایی نزدیک به محبوب و دوست به صحبت و نزدیکی بپردازیم.
هوش مصنوعی: انسان همواره نگران قضاوتهای دیگران است و از این میترسد که چشمها و نگاههای آنها به او خیره باشد و او را زیر نظر بگیرند.
هوش مصنوعی: چهرهای که مانند نور روز درخشنده است، شب را روشن میکند و مانند شعله شمع، زیبایی و روشنی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: در گفتوگوی با دوست، دلم که همچون دستی سوخته شده، به زیبایی بهشت دیدار او آگاه و شادمان میشود.
هوش مصنوعی: در سوال ما، از دختر پستهای که در تنگ خود فشرده است، بپرسید تا پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در باغ امید من، گل وصال را چیدهای، چرا این همه خار و دشواری برای من به جا گذاشتی؟
هوش مصنوعی: در جمع ما، خوشی و نشاط خود را به همراه بیاور و از آن لذت ببر.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که امید به وصل محبوب مرا مست و سرمست کرده بود، هیچ رشتهای از هشیاری و هوشیاری برایم باقی نمانده بود.
هوش مصنوعی: خواستهها و آرزوها از درون انسان بیرون میآیند و عقل باید خود را در کنترل این احساسات و خواستهها نگه دارد تا دچار گمراهی نشود.
هوش مصنوعی: صوفی در حالتی از شادی و سرمستی است که روحش آزاد شده و به دل دلکش و اسرار عمیق رقص میزند.
هوش مصنوعی: در چشم او نوری افزوده شده و در خانه من دیگر چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید عشق از افق بالاتر میآید و نور خود را میتاباند، گویی زیبایی و جذابیت عشق را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: او ذات خود را در دلش به روشنی نشان داده و نشانههای دیگر را محو کرده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با اندک مالی، خوشحالی و شادی را در زندگیات تجربه میکنی، هرچند که ثروت و مال زیادی نداشته باشی.
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند یک خوشه گل زیباست، که در آن مشتی گل نهفته شده است.
هوش مصنوعی: خوشحالم که در دنیایی زندگی میکنم که در آن هیچکس جز با جستجو و تلاش به موفقیت و مقام نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به او دسترسی پیدا کنی و او را از خود دور کنی، نباید یکباره همه چیز را رها کنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلتنگی و غم از قلبت بیرون نرود، روحت مانند پرندهای آزاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال علم هستی، عشق را در وجود خود حس کن و خود را به آن بسپار.
هوش مصنوعی: عشق از همه علمها و دانشها در درجات بالای فضیلت قرار دارد و از این نظر برتر است.
هوش مصنوعی: در مدرسه عشق، هیچکس نمیتواند به حرفها و مباحث تکراری بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال علم هستی، این گفته را فراموش کن و قلم را بشکن و دست از نوشتن بردار.
هوش مصنوعی: وقتی عشق کنترل تو را در دست گرفت، دیگر نمیتوانی از آن جدا شوی و آزادانه بروی.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که ایمان و اسلام را دارا هستی، اما در خانهات پر از خیالات و تصورات نادرست است.
هوش مصنوعی: در کنار تو، دشمنان بیدین هستند، اما در دل تو، دوستان با ایمان و نیکوفرمان وجود دارند.
هوش مصنوعی: تو با همه افرادی که دور و برت هستند در رفتار و منش خود هماهنگ و متحدی.
هوش مصنوعی: همیشه از شراب خودپسندی و علم مست میشوم و به خاطر این حالت، از مردم و جامعه دوری میکنم.
هوش مصنوعی: نادانی تو خود تو هستی و تو از علم غافلی، ای امام مختار.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که عالم و باهوش باشی، وقتی تو را با بزرگیات مقایسه میکنند، به نظر میرسد که نادان هستی.
هوش مصنوعی: تفرقه را از خاطر دور کن و آینه را از زنگار پاک کن.
هوش مصنوعی: کاری انجام میدهی که هیچ عیبی بر کارهای دنیا نیست و تو بیکار میمانی.
هوش مصنوعی: این را هم بدان که در این شعر من تو را نصیحت کردهام نه اینکه منکر وجود تو شوم.
هوش مصنوعی: اگر یوسف زیبا و دلربای ما وجود دارد، پس ای عزیز جان، خریدار او باش.
هوش مصنوعی: ما به هیچ قیمتی گنجینههای ارزشمند خود را نمیفروشیم، تو هم از جان عزیزت محافظت کن.
هوش مصنوعی: منظور من از صحبت کردن تنها اوست؛ مانند اینکه از حرکت یک مهره در بازی شطرنج چه فایدهای دارد اگر مار در کار باشد.
هوش مصنوعی: من در اشعارم هدفی پنهان دارم که مانند پوششی با رنگهای زیبا بر روی آن قرار گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار
همین شعر » بیت ۵۹
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو جان عزیز خود نگهدار
فدای آن قد و زلفش که گویی
فرو هشته است از شمشاد شمشار
آن طره مشکریز دلدار
کرده است مرا به غم گرفتار
گر بنده به خدمتت نیامد
زو منت بی شمار میدار
ور یک دو سه روز کرد تقصیر
در خدمت تو عبث مپندار
زیرا که تو کعبه جلالی
[...]
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
بردار صراحیی ز خمار
بربند به روی خرقه زنار
با دردکشان دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار
یا پیش هوا به سجده درشو
[...]
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.