گنجور

 
سیف فرغانی

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست

دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا

وندر آن کس که بدانست وطلب کارتو نیست

در طلب کاری گلزار وصالت امروز

نیست راهی که درو پای من وخار تو نیست

شربت وصل ترا وقت صلای عام است

زآنکه در شهر کسی نیست که بیمار تو نیست

من بشکرانه وصلت دل وجان پیش کشم

گر متاع دل وجان کاسد بازار تو نیست

در بهای نظری از تو بدادم جانی

بپذیر از من اگرچند سزاوار تو نیست

وصل تو خواستم از لطف تو روزی، گفتی

چون مرا رای بود حاجت گفتار تو نیست

سیف فرغانی ازتو بکه نالد چون هیچ

«کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست »

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

به جمال تو که دیدار ز من بازمگیر

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

سیف فرغانی

همین شعر » بیت ۲

دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

مجد همگر

در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تو نیست

هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست

در همه روی زمین زنده دلی نتوان یافت

که به جان مرده آن نرگس خونخوار تو نیست

تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت

[...]

سعدی

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست

سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه

شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست

خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود

[...]

نظام قاری

کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست

کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست

یلمه صوف مشو بسته بند والا

[...]

صائب تبریزی

یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست

نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست

می بری دل ز کف شیر شکاران جهان

شیر را حوصله چشم جگردار تو نیست

لاله ای را نتوان یافت درین سبز چمن

[...]

فیاض لاهیجی

ذرّه‌ای نیست که آیینة دیدار تو نیست

خبر از خویش ندارد که خبردار تو نیست

گرچه نزدیک‌تر از جان منی بر لب لیک

وعده‌ای دورتر از وعدة دیدار تو نیست

درد دیرینة خود را ز که درمان طلبم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه