گنجور

 
سیف فرغانی

مشکل است این که کسی را به کسی دل برود

مهرش آسان به درون آید و مشکل برود

دل من مهر ترا گرچه به خود زود گرفت

دیر باید که مرا نقش تو از دل برود

بحر عشقت گر ازین شیوه زند موج فراق

کشتی من نه همانا که به ساحل برود

بی‌وصال تو من مرده چراغم مانده

همچو پروانه که شمعش ز مقابل برود

در عروسی جمال تو نمی‌دانم کس

که ز پیرایه سودای تو عاطل برود

با تو خوبی نتوان گفت و ندارم باور

که به تبریز کسی آید و عاقل برود

آمن از فتنه حسن تو درین دوران نیست

مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

لایق بدرقه راه تو از هرچه مراست

آب چشمی است که آن با تو به منزل برود

خاک کویت همه گل گشت زآب چشمم

چون گران بار جفاهای تو در گل برود

عهد کرده است که در محمل تن ننشیند

جانم آن روز که از کوی تو محمل برود

سیف فرغانی یار است ترا حاصل عمر

چه بود فایده از عمر چو حاصل برود

 
 
 
سعدی

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

سیف فرغانی

همین شعر » بیت ۷

آمن از فتنهٔ حسن تو درین دوران نیست

مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

سعدی

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود

وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

دلی از سنگ بباید به سر راه وداع

تا تحمل کند آن روز که محمل برود

چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم

[...]

محتشم کاشانی

اول منزل عشقست بیابان فنا

عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود

رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست

که به تحریک نشینندهٔ محمل برود

عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد

[...]

نظیری نیشابوری

کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود

غایب از دیده نگردد ز مقابل برود

دولتی بود که مردیم به هنگام وداع

آنقدر زنده نماندیم که محمل برود

راه بیگانگیی پیش نداری که کسی

[...]

عرفی

ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود

تا ابد کشته ی زار از پی قاتل برود

به وداعی که مرا می بری ای دل بگذار

که بمیرم من و جان از پی محمل برود

بحر عشق است و به هر گام هزاران گرداب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
صائب تبریزی

یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟

این نه موجی است که از خاطر ساحل برود

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه