ای چو انجم جیش حسنت بی عدد
ماه از روی تو می خواهد مدد
محرم قرب ترا میقات وصل
مجرم بعد ترا شمشیر حد
وی الف قدی که بی وصل توم
حرف با تشدید هجران یافت مد
در حساب حسن تو بی کار شد
راست چون دست اشل انگشت عد
رفتی و اندوه تو در دل بماند
همچونم در خاک و گرد اندر نمد
صبر در دل زآتش هجران تو
جا نمی گیرد چو آب اندر سبد
منکر هجرت عذابی می کند
مرده دل را که هست از تن لحد
سنگ دل از گازر اندوه تو
می خورد چون جامه چرکین لگد
آفتابا در فراقت هر نفس
صبح شوق از شرق جانم می دمد
بی مه رویت که شب روزست ازو
آفتاب از سایه ما می رمد
سیف فرغانی بعشقت نادرست
زین دل خود رای و عقل بی خرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف شاعر در مورد عشق و جدایی میپردازد. شاعر با توصیف زیبایی محبوبش، به ستارهها و ماه اشاره میکند و میگوید که زیبایی او بینهایت است. او حس میکند که جدایی از معشوقش درد و اندوهی عمیق به همراه دارد و صبرش نیز در برابر این درد نمیتواند دوام بیاورد. عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و در هر لحظه از جدایی، احساس تنهایی و اندوه او بیشتر میشود. شاعر در نهایت، به نادرستی عقل و تصمیمات شخصی در برابر عشق و احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای مثل ستارهها، زیبایی تو بینهایت است و هر ماهی از زیبایی تو کمک میطلبد.
هوش مصنوعی: در این شعر اشاره به زمانی است که شخصی که مرتکب گناه یا خطا شده، باید از مرحلهای خاص عبور کند تا به نزدیکی و وصال حقیقت یا خداوند برسد. در این روند، قرب و نزدیکی به حقیقت نیازمند آمادگی و گامهای مشخص است و در نهایت، ابزارهایی همچون جدیت و قاطعیت (که به معنای شمشیر است) برای قضاوت و تعیین حد و مرز کردارها مورد نیاز است. در نتیجه، این مسیر، مختص کسانی است که به دنبال اصلاح و نیایش در نزدیکی حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: عشق و وصال تو، همچون حسرتی است که از دوری و جدایی مینویسم و هر کلمهام پر از درد و فراق است.
هوش مصنوعی: در حساب زیبایی تو، همه چیز به درستی و بیهیچ نقصی مشخص میشود، مانند دستی که به اندازه انگشتش ارزیابی میکند.
هوش مصنوعی: تو رفتی و دل من پر از اندوه شد، مانند این که من در خاک و غبار فراموشی فرو رفتهام.
هوش مصنوعی: صبر در دل من از درد دوری تو نمیگنجد، مانند اینکه آب در سبد نمیماند.
هوش مصنوعی: کسی که از هجرت و تغییر مسیر زندگی خود انکار میکند، به روح بیجان و مردهای مانند است که هنوز در بندهای خاکی باقی مانده و عذاب میکشد.
هوش مصنوعی: دل سنگی از درد و اندوه تو به شدت رنج میبرد، مانند لباس کثیف که لگد میخورد و آسیبی جدی میبیند.
هوش مصنوعی: ای خورشید، در دوری تو هر لحظه صبح شوق از سمت شرق وجودم بیدار میشود.
هوش مصنوعی: بی وجود تو، شب و روز برای من مثل هم است و آفتاب هم از سایه ما دور میشود.
هوش مصنوعی: عشق تو سبب شده که در این دل، به جای عقل و فکر درست، فقط بیفکری و ناآگاهی حاکم شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب زمستان بود، کپی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهٔ هیزم برو بر داشتند
ما کلف الله نفسا فوق طاقتها
ولا تجود ید الا بما تجد
تا سنائی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد
نام او میدان و نقشش را مبین
[...]
دست تو بر هشت جنت مطلق است
بر سر هفتم فلک پای تو باد
پند آن پیر مغان یاد آورید
بانگ مرغ زند خوان یاد آورید
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورد
خفتگان را در صبوح آگه کنید
[...]
بیخودی میگفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.