طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
از خال هندو آسا وز چشم ترک سانت
همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت
ما را بتیر غمزه ابروی چون کمانت
سرگشته یی که گردن پیچید در کمندت
دست اجل گشاید پایش ز ریسمانت
زآن بر درت همیشه از دیده آب ریزم
تا خون دل بشویم از خاک آستانست
جانم تویی و بی تو بنده تنیست بی جان
وین نیز اگر بخواهی کردم فدای جانت
یا آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی
منشور ملک حسنست این خط بی نشانت
گر با چنین میانی از مو کمر کنندت
بار کمر ندانم تا چون کشد میانت
در وصف خوبی تو صاحب لسان معنی
بسیار گفت لیکن ناورد در بیانت
پا در رکاب کردی اسب مراد را سیف
روزی اگر فتادی در دست من عنانت
ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی
« خوش می روی بتنها تنها فدای جانت »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بازم بناز کشتی صد جان فدای نازت
من زنده تر از آنم گر رغبت است
تند آمدی که داند با کیست این عنایت
بازت پنهان شدی که بأبد کز کیست احترازت
واقف نه از تو یک تن از ساکنان کویت
[...]
نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم
در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی
[...]
غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی
هر چیز از تو گم شد، وقت نماز پیداست
مهر امام باید، ورنه چه سود ای فیض
قرآن به سبعه خواندن در چارده روایت؟!
روزی که حجت از خلق، خواهند در قیامت
روی تو حجّت ماست، ای قبله گاه حاجت
بر گرد خویش سالک، پیوسته می کند سِیر
کز نقطهٔ بدایت، سر بر زند نهایت
عاشق چو از خرابات بر بست رخت هستی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.