گنجور

 
سلمان ساوجی سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها سلمان ساوجی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

    سلمان ساوجی (بیت ۲): چون مراد دل و جانم تویی از هر دو جهان - از تو دل برنکنم تا دل و جان است مرا

    سعدی (بیت ۱): از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد - می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد

  2. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

    سلمان ساوجی (بیت ۴): روی خوبت، ماه تابان من است - ماه رویا! روی خوب از من متاب

    سعدی (بیت ۱): ماه رویا روی خوب از من متاب - بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

  3. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

    سلمان ساوجی (بیت ۵): گر خطایی کرده‌ام، خونم بریز - بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟

    سعدی (بیت ۱): ماهرویا! روی خوب از من متاب - بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب

  4. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

    سلمان ساوجی (بیت ۶): چگونه چشم تو مست است و زلفت، آشفته - چنان به روی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

    سعدی (بیت ۱): چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

  5. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

    سلمان ساوجی (بیت ۷): ندانم آنکه خبر هست از منت، یا نیست - که نیستم خبر، از هر چه در دو عالم هست

    سعدی (بیت ۱): چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

  6. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

    سلمان ساوجی (بیت ۱۰): گر بنده می‌نوازی، ور بند می‌کنی - ما بنده‌ایم، مصلحت ما، رضای توست

    سعدی (بیت ۴): گر بنده می‌نوازی و گر بنده می‌کشی - زجر و نواخت هر چه کنی رای رای توست

  7. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

    سلمان ساوجی (بیت ۲): گر چه دورانی خوش است، ایام گل - خوشتر از دوران عشق، ایام نیست

    سعدی (بیت ۱): خوشتر از دوران عشق ایام نیست - بامداد عاشقان را شام نیست

  8. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

    سلمان ساوجی (بیت ۳): روز حسن دلبران را شام، هست - بامداد عاشقان را شام، نیست

    سعدی (بیت ۱): خوشتر از دوران عشق ایام نیست - بامداد عاشقان را شام نیست

  9. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

    سلمان ساوجی (بیت ۹): پیش ما باری ندارد هیچ کار - هر که صاحب درد و درد آشام نیست

    سعدی (بیت ۹): مستی از من پرس و شور عاشقی - و آن کجا داند که درد آشام نیست

  10. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

    سلمان ساوجی (بیت ۶): از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان - وزین طرف شرف روزگار ما باشد

    سعدی (بیت ۴): از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان - وزین جهت شرف روزگار ما باشد

  11. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵ :: سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹

    سلمان ساوجی (بیت ۶): گر با تو بر سرو زر، دارد کسی نزاعی - من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد

    سعدی (بیت ۱): ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد - غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

  12. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸

    سلمان ساوجی (بیت ۶): گر خلق برآنند که برانند ز شهرم - من نیز برانم که همه خلق برانند

    سعدی (بیت ۲): کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد - من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند

  13. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

    سلمان ساوجی (بیت ۱): آن که باشد که تو را بیند و عاشق نشود؟ - یا به عشق تو مجرد ز علایق نشود؟

    سعدی (بیت ۳): خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود - مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

  14. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵

    سلمان ساوجی (بیت ۵): تو گر برگشتی از پیمان دل من - نگردد هرگز از حالی به حالی

    سعدی (بیت ۵): خدایست آنکه ذات بی‌نظیرش - نگردد هرگز از حالی به حالی

  15. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳

    سلمان ساوجی (بیت ۳): از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم - ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی

    سعدی (بیت ۱): ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی - دودم به سر برآمد زین آتش نهانی

  16. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳

    سلمان ساوجی (بیت ۴): چون مجمر از فراقت، دارم دلی پر آتش - دودم به سر بر آمد، زین آتش نهانی

    سعدی (بیت ۱): ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی - دودم به سر برآمد زین آتش نهانی

  17. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶

    سلمان ساوجی (بیت ۲): هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق - غلام دولت آنم که شمع مجلس اویی

    سعدی (بیت ۳): هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق - غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی

  18. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

    سلمان ساوجی (بیت ۷): بخت نیکت به منتهای امید - برساناد و چشم بد مرساد

    سعدی (بیت ۴): بخت نیکت به منتهای امید - برساناد و چشم بد مرساد

  19. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۲ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

    سلمان ساوجی (بیت ۸): بخت نیکت به منتهای امید - برساناد و چشم بدمرساد

    سعدی (بیت ۴): بخت نیکت به منتهای امید - برساناد و چشم بد مرساد

  20. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸

    سلمان ساوجی (بیت ۴): خجسته رای تو گویی ز روی لطف هنوز - نظر به حال پریشان ما نخواهد کرد

    سعدی (بیت ۱): تو خود به صحبت امثال ما نپردازی - نظر به حال پریشان ما نیندازی

  21. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۹ :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه

    سلمان ساوجی (بیت ۶): دعای زنده دلانت رفیق باد و جلیس - همیشه تا که فلک قبله دعا باشد

    سعدی (بیت ۱۹): دعای زنده دلانت رفیق باد و قرین - خدای عالمیانت نصیر باد و پناه

  22. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۱ :: سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹

    سلمان ساوجی (بیت ۴): اسب سیاه تا رفت رنگی دگر نیامد - آری پس از سیاهی رنگی دگر نباشد

    سعدی (بیت ۲): در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم - بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

  23. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۶ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است

    سلمان ساوجی (بیت ۲): به حضرت تو رهی کرده خانه‌ای در خواه - به من رسید که دادی ولی به من نرسید

    سعدی (بیت ۳): چنانکه سیرت آزادگان بود کرمی - به من رسید که کردی ولی به من نرسید

  24. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

    سلمان ساوجی (بیت ۱۵): عنایت تو روانی به یک نفس بخشد - کفایت تو جهانی به یک نظر گیرد

    سعدی (بیت ۷): دو چشم مست تو شهری به غمزه‌ای ببرند - کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد

  25. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان

    سلمان ساوجی (بیت ۳۵): هزار سال جلالی بقای عمر تو باد - شهور آن همه اردیبهشت وفروردین

    سعدی (بیت ۶۰): هزار سال جلالی بقای عمر تو باد - شهور آن همه اردی‌بهشت و فروردین

  26. سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۴ - اندرز به فرزند :: سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی

    سلمان ساوجی (بیت ۹۰): همی خواهم از داور کردگار - که چندان امانم دهد روزگار

    سعدی (بیت ۲۷): که چندان امانم ده از روزگار - کز این نحس ظالم برآید دمار

  27. سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۰ - شب :: سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان

    سلمان ساوجی (بیت ۱): شبی همچو روز قیامت دراز - پریشان چو موی بتان طراز

    سعدی (بیت ۳۲): شبی همچو روز قیامت دراز - مغان گرد من بی وضو در نماز

  28. سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲) :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹

    سلمان ساوجی (بیت ۳۵): تو مشغول گنجی و شاهی و داد - تو دردی نداری، که دردت مباد!

    سعدی (بیت ۱۰): تو دردی نداری که دردت مباد - از آن رحمتت نیست بر درد من

  29. سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲) :: سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی

    سلمان ساوجی (بیت ۷۰): ملک بازش از خاک ره بر گرفت - سرش را ببوسید و در بر گرفت

    سعدی (بیت ۶۳): به دستان خود بند از او برگرفت - سرش را ببوسید و در بر گرفت

  30. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - مستان الست :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

    سلمان ساوجی (بیت ۵۶): عشقت در غارت درون زد - با عشق تو در نمی‌توان بست

    سعدی (بیت ۳): از رای تو سر نمی‌توان تافت - وز روی تو در نمی‌توان بست

  31. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۰ - رفتن جمشید به دژ خورشید و دیدن او :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

    سلمان ساوجی (بیت ۴۰): ز پیش دوستانم راندی ای دوست - بکام دشمنم بنشاندی ای دوست

    سعدی (بیت ۳): به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی - به جای خود که چرا پند دوستان نشنیدم

  32. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۴ - دوبیتی :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴

    سلمان ساوجی (بیت ۲۲): به استقبالت آمد بخت پیروز - شب قدر تو خواهد گشت نوروز

    سعدی (بیت ۱): مبارکتر شب و خرمترین روز - به استقبالم آمد بخت پیروز

  33. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۴ - :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳

    سلمان ساوجی (بیت ۱۷): باش تا دست دهد دولت ایام وصال - بوی پیراهنش از مصر به کنعان شنود

    سعدی (بیت ۲): باش تا دست دهد دولت ایام وصال - بوی پیراهنش از مصر به کنعان آید

  34. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱۱ - شکایت از پیری :: سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۰

    سلمان ساوجی (بیت ۳۰): به اقبال آمد این دولت به پایان - الهی عاقبت محمود گردان

    سعدی (بیت ۱): الهی عاقبت محمود گردان - به حق صالحان و نیکمردان



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:به دست باد گهگاهی سلامی می‌رسان یارا - که از لطف تو خود آخر سلامی می‌رسد ما را


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا - به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را


  2. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:زان پیش کاتصال بود خاک و آب را - عشق تو خانه ساخته بود این خراب را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:گر ماه من برافکند از رخ نقاب را - برقع فروهلد به جمال آفتاب را


  3. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:نقش است هر ساعت ز نو، این دور لعبت باز را - ای لعبت ساقی! بیار، آن جام خم پرداز را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را - ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را


  4. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:جمال خود منما، جز به دیده پر آب - روا مدار، تیمم به خاک، در لب آب

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب - ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس:ز سیم برف، زمین شد چون قلزم سیماب - بیا و کشتی دریای لعل را دریاب


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب - هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح - خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب


  5. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب - کرد هشیاران مجلس را خراب


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ماه‌رویا! روی خوب از من متاب - بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب


  6. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب - تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳:ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب - کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب


  7. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:به آستین ملالم مران، که من به ارادت - نهاده‌ام سر طاعت، به آستان عبادت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:کهن شود همه کس را به روزگار ارادت - مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت


  8. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:خوشا! دلی که گرفتار زلف دلبند است - دلی است فارغ و آزاد، کو درین بند است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:شب فراق که داند که تا سحر چندست - مگر کسی که به زندان عشق در بندست


  9. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:هرکه از خود خبری دارد، ازو بی‌خبر است - عشق جایی نبرد، پی که ز هستی اثر است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است - عشقبازی دگر و نفس‌پرستی دگر است


  10. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:دلی چو زلف تو سر تا به پای، جمله شکست - ز سر برآمده، در پا فتاده، رفته ز دست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

    سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست


  11. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست - زاهد به خرابات مغان آمد و می‌، خواست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست - از خانه برون آمد و بازار بیاراست


  12. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:فراق روی تو از شرح و بسط، بیرون است - زما مپرس، که حال درون دل، چون است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:ز من مپرس که در دست او دلت چون است - ازو بپرس که انگشت‌هاش در خون است


  13. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست - می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمده‌ست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمده‌ست - یا ملک در صورت مردم به گفتار آمده‌ست


  14. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست - که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست


  15. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:مشک ریزان می‌جهد، باد صبا از کوی دوست - شاخه‌ای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست


  16. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:شب فراق تو را روز وصل، پیدا نیست - عجب شبی، که در آن شب، امید فردا نیست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست


  17. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:عاشق سرمست را، با دین و دنیا کار نیست - کعبه صاحب‌دلان، جز خانه خمار نیست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۶:ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را - جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست - گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست


  18. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:می‌کشم دردی که درمانیش، نیست - می‌روم راهی که پایانیش نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:جان ندارد هر که جانانیش نیست - تنگ‌عیش‌ست آن که بستانیش نیست


  19. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:حاصلی، زین دور غم فرجام، نیست - در جهان دوری، چو دور جام نیست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:خوشتر از دوران عشق ایام نیست - بامداد عاشقان را شام نیست


  20. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:هر آن حدیث که از عشق می‌کند، روایت - خلاصه سخن است آن و مابقی است، حکایت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت - به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت


  21. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد - به غیر طره، پریشانیی، بدو مرساد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۴:کنار حرص الا پر کجا توانی کرد - تو از طمع که سه حرف میان تهی افتاد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۷:خدایگان وزیران ملک آصف عهد - زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد

    سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد


  22. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:روی تو آب چشمه خورشید می‌برد - لعلت به خنده پرده یاقوت می‌درد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۱:جُوشَن بیار و نیزه و بَرگُستوانِ وَرد - تا روی آفتاب، مُعَفَّر کُنَم به گَرد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۲:خون دار اگرچه دشمن خردست زینهار - مهمل رها مکن که زمانش بپرورد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۲:از من بگوی حاجی مردم گزای را - کاو پوستین خلق به آزار می‌درد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:از من بگوی حاجی مردم گزای را - کاو پوستین خلق به آزار می‌درد


  23. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:گر از تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد - که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:غلام آن سبک‌روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۰:تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد - نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد


  24. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶:گر وقت سحر، بادی از کوی تو برخیزد - هر جا که دلی باشد در دامنش آویزد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد - وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد


  25. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:دلی که شیفته یار دلربا باشد - همیشه زار و پریشان و مبتلا باشد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۹:فراز تخت معانی چو کوس فضل زنم - سبق ز جمله اقران خود مرا باشد


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳:هزار خویش که بیگانه از خدا باشد - فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:عَلی‌الصَّباح به رویِ تو هر که برخیزد - صباحِ روزِ سلامت بر او مَسا باشد


  26. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد - زهی دیوانه عاقل، که در بندی چنان باشد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:سرِ جانان ندارد هر که او را خوفِ جان باشد - به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۱:نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشد - بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد


  27. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:صنمی اگر جفایی کند آن جفا نباشد - ز صنم جفا چه جویی که درو وفا نباشد؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:نظر خدای‌بینان طلب هوا نباشد - سفر نیازمندان قدم خطا نباشد


  28. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد - در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۱:شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی - در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:با کاروان مصری چندین شکر نباشد - در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹:ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد - غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد


  29. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:چو زلف آن را که سودای تو باشد - سرش باید که در پای تو باشد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:اگر سروی به بالای تو باشد - نه چون بشن دلارای تو باشد


  30. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:ز صبا سنبل او دوش به هم بر می‌شد - وز نسیمش همه آفاق معطر می‌شد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد - و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد


  31. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد - از سر راه عدم رقص کنان باز آمد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد - راست گویی به تن مرده روان بازآمد

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۰:بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد - وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد


  32. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:کسی که قصه درد مرا نمی‌داند - ز لوح چهره من یک به یک فرو خواند

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۶:ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت - غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۸:ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان - همه دعای تو گوید همه ثنای تو خواند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب - که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند


  33. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:اگرم بر سر آتش بنشانی چون عود - نیست ممکن که برآید ز من سوخته دود

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:آن پری کیست که از عالم جان روی نمود؟ - وین چه حوری است که بر ما در فردوس گشود؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۷:چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب - حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی:احمدالله تعالی که به ارغام حسود - خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷:خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد - رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد - مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۶:بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود - مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود


  34. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:سر سودای تو هرگز ز سر ما نرود - برود این سر سودایی و سودا نرود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:هر که مجموع نباشد به تماشا نرود - یار با یار سفرکرده به تنها نرود


  35. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید - لله الحمد که آن ذره به خورشید رسید

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:چه نویسم که دل از درد فراقت چه کشید؟ - یا ز نادیدنت این دیده غم دیده چه دید؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید - کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:یارب این نامه‌سِیَه‌کرده‌ی بی‌فایده‌عُمْر - هم‌چُنان، از کَرَمَت بَر نگرفته‌ست امید


  36. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید - که در برابر روی تو روی بنماید

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۱:ایا شهی که غبار سپاه منصورت - عذار فتح به خط معنبر آراید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید


  37. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:چون خاک شوم وز گل من خار برآید - زان خار ببوی تو همه گل ببر آید


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:گر صبر کُنی ور نَکَنی مویِ بناگوش - این دولتِ ایّامِ نکویی به سر آید


  38. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:یار می‌آید و در دیده چنان می‌آید - که پری پیکری از عالم جان می‌آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:آن نه عشق است که از دل به دهان می‌آید - وان نه عاشق که ز معشوق به جان می‌آید


  39. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:در خرابات مغان مست و بهم بر زده دوش - می‌کشیدند مرا چون سر زلف تو به دوش


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:هر که فریاد‌رسِ روز مصیبت خواهد - گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش


  40. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:چون تحمل می‌کند تن صحبت پیراهنش - چون کند افتاده است آن این زمان در گردنش؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش - چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش


  41. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:به غیر صورت او هر چه آیدم در دل - به جان دوست که باشد تصور باطل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو می‌خراشد دل


  42. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:به مهر روی تو خواهم رسید، ذره مثال - نمی‌رسد به زمین پایم از نشاط وصال

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۸:پناه زمره اسلام تاج دولت و دین - زهی خرد ز وجود تو کسب کرده کمال


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال


  43. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:آرزو دارم ز لعلش تا به لب جام مدام - وز سرم بیرون نخواهد رفتن این سودای خام


    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام


  44. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم - به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم - بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم


  45. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:بر زلف تو من بار دگر توبه شکستم - بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درست است که من توبه شکستم


  46. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:از گلستان رویت، در دیده خار دارم - وز رهگذار کویت، در دل غبار دارم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:باز از شراب دوشین در سر خمار دارم - وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم


  47. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:کمترین صید سر زلف کمند تو منم - چون تو ای دوست به هیچم نگرفتی چه کنم؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم - با وجودش ز من آواز نیاید که منم


  48. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم - برافکن پرده تا پیدا شود احوال پنهانم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم


  49. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:تو می‌روی و من خسته باز می‌مانم - چگونه بی تو بمانم، عجب همی مانم


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردند - چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم


  50. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:همیشه نرگس مست تو را بیمار می‌بینم - ولی در عین بیماریش مردم‌دار می‌بینم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم - فراز سرو سیمینش گلی بر بار می‌بینم


  51. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:ما به دور باده در کوی مغان آسوده‌ایم - از جفا و جور و دور آسمان آسوده‌ایم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳:ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم - گر بهار آید وگر باد خزان آسوده‌ایم


  52. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:دل من زنده می‌گردد به بوی وصل دلداران - دماغم تازه می‌دارد نسیم وعده یاران


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران


  53. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:ای آب آتش رنگ تو، بر باد داده خاک من - در آب و آتش هر دم از خاک درت باد ختن


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۵:دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن - مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن


  54. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:ای سر سودای من رفته در سودای تو - باد سر تا پای من برخی ز سر تا پای تو


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:راستی گویم به سروی ماند این بالای تو - در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو


  55. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:ای آنکه رخ و زلف تو آرایش دیده - گردیده بسی دیده و مثل تو ندیده


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:ای یار جفا کردهٔ پیوند بریده - این بود وفاداری و عهد تو ندیده؟


  56. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:دلا من قدر وصل او ندانستم تو می‌دانی - کنون دانستم و سودی نمی‌دارد پشیمانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کم‌تر نشاید کرد در پای تو قربانی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی


  57. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:هر دم به تیز غمزه دلم را چه می‌زنی؟ - خود را گذاشتم به تو خود در دل منی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:آسوده خاطرم که تو در خاطر منی - گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:پاکیزه روی را که بود پاکدامنی - تاریکی از وجود بشوید به روشنی


  58. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:ماییم به کوی یار دلجوی - دیوانه زلف آن پری روی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۶:امروز چنانی ای پری‌روی - کز ماه به حسن می‌بری گوی


  59. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:از چنگ فراقم نفسی نیست رهایی - هر روز کشم بار عزیزی، به جدایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:مشتاق توام با همه جوری و جفایی - محبوب منی با همه جرمی و خطایی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۵:از دست کسی بستده هر روز عطایی - معذور بدارندش یک روز جفایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۴:تا نیک ندانی که سخن عین صواب است - باید که به گفتن دهن از هم نگشایی


  60. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی - کردیم سوال و نشنیدیم جوابی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی - شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی


  61. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:به نیازی که با خدا داری - که دلم بیش ازین نیازاری


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۵:هر شبی با دلی و صد زاری - منم و آب چشم و بیداری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۵:ای پسندیده حیف بر درویش - تا دل پادشه به دست آری

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:ای که شخصِ مَنَت حقیر نمود - تا درشتی هنر نپنداری

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۵:چون نداری کمال ِ فضل آن به - که زبان در دهان نگه داری


  62. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:چه می‌بری دل ما چون نگه نمی‌داری؟ - چه دلبری که نمی‌آید از تو دلداری؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۶:ز دور دایره این محیط پرگاری - نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در مدح سلطان اویس:دمید گرد لب جوی خط زنگاری - بیاد و در قدح افکن شراب گلناری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت می‌دهد یاری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟


  63. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:نمی‌پرسی ز حال ما، نه از ما یاد می‌آری - عزیز من عزیزان را کسی دارد بدین خواری؟


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۱:چو نفس آرام می‌گیرد چه در قصری چه در غاری - چو خواب آمد چه بر تختی چه در پایان دیواری


  64. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:گراز دور الستت هست جامی باقی ای ساقی - بیا بشکن که مخمورم، خمارم زان می باقی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶:به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی - به صد دفتر نشاید گفت حسب‌الحال مشتاقی


  65. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:نه در کوی تو می‌یابم مجالی - نه می‌بینم وصالت هر به سالی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی - وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۶:نظر کردم به چشم رای و تدبیر - ندیدم بِه زِ خاموشی، خِصالی


  66. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰:سوز تو کجا گیرد، در خرمن هر خامی؟ - مرغ تو فرو ناید، ای دوست به هر بامی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی - تا درد نیاشامی، زین درد نیارامی


  67. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی - تا ما ز کوی هستی، بیرون نهیم گامی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰:صاحب نظر نباشد در بند نیک‌نامی - خاصان خبر ندارند از گفت و گوی عامی


  68. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:رسولا، خدا را به جایی که دانی - چه باشد که از من دعایی رسانی؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - درمرثیه شیخ زاهد:دریغا که باغ بهار جوانی - فرو ریخت از تند باد خزانی

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - درمرثیه میر قاسم:دریغا که خورشید روز جوانی - چو صبح دوم بود کم زندگانی

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه دوندی :بهار و نگار و شراب و جوانی - کسی را که باشد زهی زندگانی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی


  69. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:هر که از روی تواضع بنهد پیشانی - پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی!


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی - دیوِ خوش‌طبع بِه از حورِ گره‌پیشانی


  70. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی - دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی - دودم به سر برآمد زین آتش نهانی


  71. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:می‌آیی و دمی دو سه در کار می‌کنی - ما را به دام خویشتن گرفتار می‌کنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱:سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی - طوطی خموش به چو تو گفتار می‌کنی


  72. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:گلرخا برخیز و بنشان سرو را بر طرف جوی - روی بنمای و رخ گل را به خون دل بشوی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی - گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی


  73. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:مکن عیب من مسکین اگر عاشق شدم جایی - سر زلف سیه دیدم در افتادم به سودایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی - گواهی می‌دهد صورت بر اخلاقش به زیبایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی - که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی


  74. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:کشیده کار ز تنهایم به شیدایی - ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت:دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸:امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی


  75. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:چشم داریم که دلبستگی بنمایی - دل ما راست فرو بستگی، بگشایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی


  76. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:تو شمع مجلس انسی و از صفا همه رویی - سر از برای چه تابی ز ما نهان به چه رویی؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی - جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی


  77. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲:جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم - که خاک پای تو را چاکرست آب حیات


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۷:شنیده‌ای که سکندر برفت تا ظلمات - به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات


  78. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۹:شهی که شنقر عنقا شکار او را ماه - کلاه گوشه خورشید زنگ زرین است


    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی - سفینه‌ای که در او بحرها بود این است


  79. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:دیدن خواجگان بلایی بود - بنده عمری ازین بلا می‌جست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸:دیدمش دوش رخ تراشیده - گفتم ای جان و دل که روی تو خست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵:یکی از بخت کامران بینی - دیگری تنگ عیش و کوته‌دست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۵:دست بر پشت مار مالیدن - به تلطف نه کار هشیارست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۴:جنگ و زورآوری مکن با مست - پیش سرپنجه در بغل نه دست


  80. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۴:ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل - به های های ز دست تو بارها بگریست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۵:در سرای به هم کرده از پس پرده - مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست


  81. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۱:صدر عالی، کمال دولت و دین - ای به تو کشور کرم، آباد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۲:پادشاها صبوح دولت تو - متصل با صباح محشر باد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:جان من! جان من فدای تو باد - هیچت از دوستان نیاید یاد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۵:هر که دندان به خویشتن بنهاد - خیر دیگر به کس نخواهد داد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:گر تضرع کنی و گر فریاد - دزد زر باز پس نخواهد داد


  82. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۹:ایا شاهی که بر الواح گردون - فلک نقش ثنایت می‌نگارد


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۸:الا تا نشنوی مدح سخنگوی - که اندک مایه نفعی از تو دارد


  83. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۲:خسروا این امیر کرمان چند - کفن خود چو کرم پیله تند

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۸:خسروا یاد می‌کنم هر دم - به سر تخت خسروی سوگند


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۸:یاد دارم زِ پیرِ دانش‌مند - تو هم از من به یاد دار این پَند

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۴:هر که را باشد از تو بیم گزند - صورت امن ازو خیال مبند

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۳:نشنیدی که صوفی‌یی می‌کوفت - زیرِ نعلینِ خویش میخی چند؟

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:گرچه دانی که نشنوند بگوی - هر چه دانی ز نیکخواهی و پند

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:پسری را پدر وصیت کرد - کای جوانبخت یاد گیر این پند


  84. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۴:یا رب این قوم چه دم سرد و چه افسرده - که به دم سردی و افسردگی از دی بترند


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند - یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند


  85. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۲:ای وزیری که دلت همت اگر در بندد - گره عقد ز ابروی فلک بگشاید

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۳:دیگر آن است که محبوب جهان سقری شاه - آمد از بندگی شاه که می‌فرماید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳:روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا - چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید


  86. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۴:شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد - سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است:به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید


  87. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۹:کدام پیک مبارک قدم دعای مرا - برد به حضرت خورشید آسمان مقدار

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۰:طریق نیست سفارش به آسمان کردن - که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استاده‌ام به استغفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار


  88. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۱:شتر وابچه دیار عرب - کرد قیتولهای مردم پر


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:بود در خاطرم که یک چندی - گرچه هستم به اصل و دانش خر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۳:زخم بالای یکدگر بزنند - بخراشند و مرهمی نکنند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱:زنِ بد در سرایِ مردِ نکو - هم در این عالم است دوزخِ او

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:پادشاهی پسر به مکتب داد - لوح سیمینش بر کنار نهاد


  89. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۳:اگر هزار گنه بنده‌ای کند نبود - چنان بزرگ که اندک جریمه سرور

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۴:پریر روز به حمام در فقیری را - به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمی‌دارد از خلایق نور

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور


  90. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۵:آنکه از کبر، یک وجب می‌دید - از سر خویش تا به افسر هور


    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:نورِ گیتی‌فروزِ چشمهٔ هور - زشت باشد به چشمِ موشکِ کور


  91. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۶:ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت - آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر - قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر


  92. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۲:قوی و بزرگ و سرافراز و سرخ رو ناگه - به آرزوی تو برخاستم ز مسکن خویش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش


  93. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۶:دارای شرق و غرب که جود و وقار تو - دریا و کوه را همگی برد آب و سنگ


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۷:پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام - در تنگنای حلقهٔ مردان به روز جنگ


  94. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۱:نظام واسطه عقد گوهر آدم - که سلک ملک ز رایش گرفته است نظام

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۳:خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد - حدیث فاقه داعی و عرض قصه وام

    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱۲ - تاریخ نظم داستان:به رسم حضرت سلطانِ عهدْ شیخ اویس - که عهدِ سلطنتش باد متصل به دوام


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعا‌ست یا دشنام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مُستریح و به افسوس می‌رود ایام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳:خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴:ضرورت است که آحاد را سَری باشد - وگرنه مُلک نگیرد به‌هیچ‌روی نظام

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هر آن که گردشِ گیتی به کینِ او برخاست - به غیرِ مصلحتش رهبری کند ایّام


  95. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۲:صاحب عادل کمال الدین حسن - ای تو را مه چاکر و کیوان غلام


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:انتبه قبل السحر یا ذالمنام - نوبت عشرت بزن پیش آر جام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:ساقیا می ده که مرغ صبح بام - رخ نمود از بیضه زنگارفام

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:این دو چیزم بر گناه انگیختند - بخت نافرجام و عقل ناتمام


  96. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۱:خسرو شمس و غرب شمس الدین - بر همه سروران تویی مخدوم


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:کس نیاید به زیرِ سایهٔ بوم - ور همای از جهان شود معدوم


  97. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۴:خسرو یم یمین امیر علی - صورت رحمت علی علیم


    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۱ - و له فی‌الغزل:فاح نشر الحمی و هب النسیم - و ترانی من فرط وجدی اهیم


  98. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۵:زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب - دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان


  99. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۸:شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما - خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در موعظه و دوری از دنیا :ای دل آخر یک قدم بیرون خرام از خویشتن - آشنا شو با روان بیگانه شو از خویشتن

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح سلطان اویس:نقره ی خنگ صبح را در تاخت سلطان ختن - ساقیا گلگون کمیتت را به میدان در افکن


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن


  100. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۲:میر سید می‌شناسی بنده را - تا نجویی زینهار آزار من


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:یا رب آن روی است یا برگ سمن - یا رب آن قد است یا سرو چمن

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۵:ای خداوندان طاق و طمطراق - صحبت دنیا نمی‌ارزد فراق


  101. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۲:محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا - که آسمان بزرگی و اختر دادی


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش:به خرمی و به خیر آمدی و آزادی - که از صروف زمان در امان حق بادی


  102. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶۳:جهنمی زنک زن ....... - مشابه است به بی دولتی و بی دینی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵:شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی - غنیمت است چنین شب که دوستان بینی


  103. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:آتش ز دهان شمع دیشب می‌جست - ناگاه سپیده دم زبانش بشکست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:آورد بهم تیر و کمان را در دست - تیر آمد و در خانه خویشش بنشست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:دیشب سر زلف یار بگرفتم مست - کز دست من دلشده چون خواهی رست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شب‌ها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست!

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست


  104. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:دیدیم که این دایره بی سر و بن - انگیخت بسی جور نو از دور کهن

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:درویش، ز تن جامه صروت بر کن - تا در ندهب به جامه صورت تن

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:عمری ز پی کام دل و راحت تن - گشتیم و ندیدیم جز از رنج و محن


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن


  105. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:تا با شدم این جان گرامی در تن، - خواهم به غم عشق تو جان پروردن


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸:از بهر دل یکی به دست آوردن - مطبوع نباشد دگری آزردن

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:باز آی و مرا بکش که پیشت مردن - خوشتر که پس از تو زندگانی کردن


  106. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:در رشته دندان تو ای غیرت مه - دردی اگر از دود دلی گشت سیه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:ما را نه ترنج از تو مرادست نه به - تو خود شکری پسته و بادام مده


  107. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:چون حال دل من ز غمت گشت تباه - آویخت در آن زلف دل آشوب سیاه

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:با منعم خود برون منه پای ز راه - عصیان ولی نعم گناهست گناه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه


  108. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:گر زانکه بدین شاهدی و شیرینی - در خود نگری، بروز من بنشینی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی - تا صورت حال دردمندان بینی

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:گر دشمن من به دوستی بگزینی - مسکین چه کند با تو به جز مسکینی


  109. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:با آنکه دو چشم شوخ او عربده جوست - در شوخی و دلبری خم ابروی اوست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست


  110. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:چون قسم تو آنچه عدل قسمت فرمود، - یک ذره نه کم شود نه خواهد افزود،


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود‌؟


  111. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:دی سرو به باغ سرفرازی می‌کرد - سوسن به چمن زبان درازی می‌کرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:شمع ارچه به گریه جانگدازی می‌کرد - گریه‌زده خندهٔ مجازی می‌کرد


  112. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳:هر لحظه ز من ناله نو می‌خیزد - پیری ز تنم خرابه‌ای انگیزد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:... م که همیشه آب خود می‌ریزد - افتاده ز پا، وز آن نمی‌پرهیزد


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:نادان همه جا با همه کس آمیزد - چون غرقه به هر چه دید دست آویزد


  113. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:دستت چو به کارد کلک را بتراشید - دانی سر انگشت تو چون بخراشید؟

    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۱ - رباعی:ای آینه کرده در رخت روی امید - بر چشمم ازین حسد، سیه روزِ سپید


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد


  114. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:ز آن رو که هوا، بوی خوشت می‌گیرد - دی را دمی از باد هوا نگریزد


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵:بیچاره که در میان دریا افتاد - مسکین چه کند که دست و پایی نزند

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:انگور نوآورده ترش طعم بود - روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد


  115. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:آن یار که مشک بر قمر می‌ساید - از لعل لبش در و گهر می‌زاید

    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۹ - رباعی:لازم نبود که آنچه دولت باید - نقش فلکی هم آنچنان بنماید


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دل تنگ مکن که دوست می‌فرماید

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر می‌فرماید - وین نفسِ حریص را شکَر می‌باید


  116. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:اسبی که مرا خواجه بر آن اسب نشاند - هر کس که بدید اسب شطرنجش خواند


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:کس با تو عدو محاربت نتواند - زیرا که گرفتار کمندت ماند

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند - هر یک به مراد خویشتن ملکی راند

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:نه هر که ستم بر دگری بتواند - بیباک چنانکه می‌رود می‌راند


  117. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:ای خواجه فلان الدین که ریشت ... باد - ریشت نفسی نیست ز دندان آزاد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:روی تو به فال دارم ای حور نژاد - زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دادار که بر ما در قسمت بگشاد - بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:پیشِ که بر آورم ز دستت فریاد؟ - هم پیشِ تو از دستِ تو گر خواهم داد


  118. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:دل خواستم از زلف سمن پوش تو دوش - گفتا که چه دل؟ دل که؟ دل چیست؟ خموش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹:گویند مرا صوابرایان به هوش - چون دست نمی‌رسد به خرسندی کوش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:سودی نکند فراخنای بر و دوش - گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش


  119. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:بیمارم و کس نمی‌کند درمانم - خواهم که کنم ناله ولی نتوانم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:مندیش که سست عهد و بدپیمانم - وز دوستیت فرار گیرد جانم


  120. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:در وصل نماند بیش ازین تدبیرم - پیشم بنشین دمی که پیشت میرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم - خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم - چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:گر دست رسد که آستینش گیرم - ور نه، بروم بر آستانش میرم


  121. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:دارم عجب از غنچه دل تنگ که چون - از دل رخ نازنین گل کرد برون

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:زیر و زبر چشم ترا بس موزون - نقاش ازل سه خال زد غالیه گون


    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم:بر درگه عزّتت همه خلق زبون - کس را نرسد که این چرا و آن چون


  122. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در مدح شیخ حسن نویان :ای قبله سعادت و ای کعبه صفا - جای خوشی و نیست نظیر تو هیچ جا

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح سلطان اویس:آن ماه، رو اگر بنماید شبی به ما - در وجه او نهیم دل و جان به رو نما


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا

    سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا


  123. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در مدح دلشاد خاتون:مصور ازل از روح، صورتی می‌خواست - مثال قد تو را برکشید و آمدراست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست


  124. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - درموعظه و پند:سرای خانه گیتی که خانه دودراست - در دو اساس اقامت منه که رهگذر است

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مدح سلطان اویس:باز این منم که دیده بختم منورست - زان خاک ره، که سرمه خورشید انوار است


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶:به راه راست توانی رسید در مقصود - تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست


  125. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان اویس:بهار خانه چین، عرصه گلستان است - مخوان بهار مغانش که دشت موغان است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:هزار سختی اگر بر من آید آسان است - که دوستی و ارادت هزار چندان است


  126. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح سلطان اویس:ساقی زمان آذر و دوران بهمن است - خون زلال رز ز زلال به زندان آهن است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:امشب به راستی شب ما روز روشن است - عید وصال دوست علی رغم دشمن است


  127. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح شیخ حسن:دل را هوای چشم تو بیمار می‌کند - جان را امید وصل تو تیمار می‌کند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند - وآن ماه محتشم که چه گفتار می‌کند


  128. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس:سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد - سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:کدام چاره سگالم که با تو درگیرد - کجا روم که دل من دل از تو برگیرد


  129. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان اویس:زامروز تا به حشر بر ابنای روزگار - شکرانه واجب است به روزی هزار بار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار


  130. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در بیان اوضاع نامناسب ساوه:چون به عزم حضرت خورشید جمشید اقتدار - آفتاب سایه گستر، سایه پروردگار

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح سلطان اویس:فرخ اختر اختری دری و دری شاهوار - شد ز برج خسروی و درج شاهی آشکار

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در وصف ساغر و می :نیست پیدا ، این محیط لاجوردی را کنار - ساقیا دریای می در کشتی ساغر بیار !

    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹ - قطعه:داور دنیا، معز الدین حق، سلطان اویس - آفتاب عدل پرور سایه پروردگار


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار


  131. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر شیخ حسن:دجله عمری است، تر وتازه که خوش می گذرد - ساقیا می گذر عمر به عطلت مگذار!


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار


  132. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان اویس:بسم نبود جفای رخ چو یاسمنش - بنفشه نیز گرفت است جانب سمنش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:رها نمی‌کند ایام در کنار منش - که داد خود بستانم به بوسه از دهنش


  133. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شاه دوندی:بیا چون مقام طرب شد تمام - نوایی بساز از پی این مقام


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هنروَر چو بختش نباشد به کام - به جایی روَد کش ندانند نام


  134. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح امیر شیخ حسن :عید است بر خیز ای صنم ، پیش آر پیش از صبحدم - در بزم جمشید زمان ، خام خم اندر جام جم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم - صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۱ - مجلس اول:الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم - فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم


  135. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - درطلب آمرزش:منم ، که نیست شب و روز جز گنه کارم - گناهکار وامید عفو می دارم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:شب دراز به امید صبح بیدارم - مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:من آن نی‌ام که دل از مهرِ دوست بردارم - و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم


  136. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس:خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم ! - خوش بر آور در هوای باغ یک دم چون نسیم


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم - بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم


  137. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح دلشاد خاتون:زهی نهال قدرت سرو جویبار روان - طراوت گل رویت بهار عالم جان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمس‌الدین حسین علکانی:تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان - به فضل و منت پروردگار عالمیان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان - اگر تو باز برآری حدیث من به دهان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم:تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان - که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹:به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان - سه کس برند رسول و غریب و بازرگان

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۹:هزار باره چراگاه خوشتر از میدان - ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان


  138. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این - شاه را اکنون به فیروزی است در زیر نگین

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه شمس الدین زکریا:داغ ابروی تو دل پیوسته دارد بر جبین - نقش یاقوتت نگارد جان شیرین بر نگین

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح شاه دوندی:ای زمین آستانت آسمان ملک و دین - آسمانی آسمان گر نقش بندد بر زمین


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین

    سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین


  139. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس:طراوتی است جهان را به فر فروردین - که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان:تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین


  140. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اویس:به گرد چشمهٔ نوشَت دمی مهر گیاه - تو عین آب حیاتی علیک عین اله


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه


  141. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - در مدح امیر شیخ حسن:طالع عالم مبارک شد به میمون اختری - منتظم شد سلک ملک دین به والا گوهری


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:آن نه من باشم که روزِ جنگ بینی پشت من - آن منم گر در میانِ خاک و خون بینی سری


  142. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵ - رباعی:شاهی که به نعلین رخ مه آراست - گشت از قدمش پشت کج گردون راست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟


  143. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰ - قطعه:شاهی که در بسیط زمین حکم نافذش - جذر اصم ز صخره صمّا شنیده‌اند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند - کآرام جان و انس دل و نور دیده‌اند


  144. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۲ - قطعه:بجز از آتش دراز زبان - بجز از خامه زبان کوتاه


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:شوربختان به آرزو خواهند - مُقبلان را زوال نعمت و جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:مردکی خشک مغز را دیدم - رفته در پوستین صاحب جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۵:ای به ناموس کرده جامه سپید - بهر پندار خلق و نامه سیاه


  145. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۵ - غزل:غباری کز ره معشوقه آید - به چشم عاشقان عنبر نماید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:چه سرو است آن که بالا می‌نماید - عنان از دست دل‌ها می‌رباید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵:نگفتم روزه بسیاری نپاید - ریاضت بگذرد سختی سر آید


  146. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۰ - غزل:غزل - برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت:هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست - هر آن که در طلبش سعی می‌کند بادست


  147. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۵ - غزل:دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد - صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۴:دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود - دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد


  148. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۷۴ - قطعه:شب دوشین بت نوشین لب من - چو می کرد از برم عزم جدایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت می‌فزایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که می‌گردد سرم چون آسیایی

    سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سال‌ها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی


  149. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۴ - دوبیتی:آیا کراست زهره، آیا کراست یارا؟ - از من برد به یارم این یک سخن که: «یارا؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را


  150. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۲ - رباعی:از رنگ بیاض رویت ای رشک قمر - وز عکس گل جمالت ای غیرت خَور


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:هرچند که هست عالم از خوبان پر - شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:فرق است میانِ آن که یارش در بر - تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در


  151. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین:خضر سفید شیبت چو دم زد از سیاهی - عین الحیات عالم سر زد ز حوض ماهی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:نشنیده‌ام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی - یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی