بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم
برافکن پرده تا پیدا شود احوال پنهانم
بسان ذره میرقصند دلها در هوا امشب
خرامان گرد و در چرخ آی ای جان ماه تابانم
بزن راهی سبک مطرب ز راه لطف بنوازم
بده رطل گران ساقی ز دست خویش بستانم
گر امشب صبحدم سردی کند در مجلس گرمم
به آه سینه برخیزم چراغ صبح بنشانم
دل من باز میگردد به گرد لعل دلخواهش
نمیدانم چه میخواهد دگر بار این دل از جانم
شکار آن کمان ابرویم، اینک داغ او بر دل
ملامت گو مزن تیرم که من با داغ سلطانم
برو عاقل مده پندم که من دیوانه و رندم
نصیحت دیگری را کن که من مدهوش و حیرانم
اگر تاجم نهد بر سر غلام حلقه در گوشم
وگر بندم نهد بر پا اسیری بند فرمانم
اگر بر آستانش پا نهاد از بیخودی سلمان
مگیر ای مدعی بر من که پا از سر نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر معروف مولانا با مضامینی چون عشق، شوق و دیوانگی سروده شده است. در آن، شاعر از آستین افشانی و پرده برداری صحبت میکند تا احوال پنهان خود را آشکار کند. دلها به مانند ذرات رقصان در هوا توصیف شدهاند و شاعر از حالات شادی و لذت در محفلهای شبانه میگوید. او به ساقی درخواست میکند تا شراب بدهد و در مواجهه با سرما در صبح زود، به گرمای محفلش اشاره میکند. به نظر میرسد دل شاعر هر بار به سوی محبوبش برمیگردد و او از داغ و تیر عشق شکایت میکند. شاعر خود را دیوانه و رند میداند و از نصیحتهای دیگران پرهیز میکند. او در نهایت به حالت حیرانی و بیخودی خود اشاره میکند و نشان میدهد که در این عشق بیاختیار است.
هوش مصنوعی: آستین خود را بالا بزن تا من بتوانم دامن خود را به دور بیندازم. پرده را کنار بزن تا حالتهای پنهان من جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: دلها امشب مانند ذراتی در هوا میرقصند و به آرامی حرکت میکنند. ای جان، ای ماه درخشان، به این چرخش و شادابی ملحق شو.
هوش مصنوعی: به سراغ مسیر خوشسازی میروم و از راه محبت، نغمهای دلنواز اجرا میکنم. از ساقی میخواهم که سنگینی یک رطل شراب را از دستانش بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر امشب صبح سردی در جمع گرم من بیفتد، با آهی از سینه بلند میشوم و چراغ صبح را خاموش میکنم.
هوش مصنوعی: دل من دوباره به دور لعل محبوبش باز میگردد و نمیدانم این دل باز چه خواستهاش از جانم است.
هوش مصنوعی: شکار زیبایی کمان ابرویم را کردهام و اکنون این زخم بر دل من باقی مانده است. به من خرده نگیر که تیر عشق به من نشسته، زیرا من با این احساس قوی نسبت به معشوقم زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: بروم و نصیحت نکنید چون من در دنیای خودم غرق هستم و عقل و هوش را از دست دادهام. بهتر است به کسی دیگر مشاوره دهید چون حال من اکنون مناسب نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی تاج بر سرم بگذارد و مرا غلام خود کند، یا اگر به پاهایم بند بزند و من را اسیر کند، باز هم من فرمانروای خودم هستم و تحت فرمان کسی قرار نمیگیرم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از شدت عشق و شیدایی به درگاه محبوب نزدیک شود، نباید او را سرزنش کرد. من، به عنوان یک مدعی، نمیدانم که در این حالت باید از خودم چگونه مراقبت کنم، مانند سلمان که از حال خود بیخبر بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم
گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم
به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم
به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من
[...]
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
[...]
درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم
دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
[...]
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
[...]
مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم
ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم
اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم
نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم
چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.