گنجور

 
سلمان ساوجی

جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم

که خاک پای تو را چاکرست آب حیات

ز حزم و عزم تو آن لاف می‌زنیم دایم

که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات

به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت

برآمدست سخا و کرم به جای نبات

بزرگوارا از طلعت همایونت

بر ارغنون نشاطم بلند گشت اصوات

ز قول طایف بغداد و مصر می‌خواهم

از آنکه دست تو چون دجله است و نیل و فرات

چو می‌زند دل من لاف یکتایی

سزد گرم به تو باشد توقع سوغات

فرس همی ران در عرصه امید به کام

که گشت در عری عرصه دشمنت شهمات