گنجور

 
سلمان ساوجی

جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم

که خاک پای تو را چاکرست آب حیات

ز حزم و عزم تو آن لاف می‌زنیم دایم

که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات

به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت

برآمدست سخا و کرم به جای نبات

بزرگوارا از طلعت همایونت

بر ارغنون نشاطم بلند گشت اصوات

ز قول طایف بغداد و مصر می‌خواهم

از آنکه دست تو چون دجله است و نیل و فرات

چو می‌زند دل من لاف یکتایی

سزد گرم به تو باشد توقع سوغات

فرس همی ران در عرصه امید به کام

که گشت در عری عرصه دشمنت شهمات

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

سپهر شعبده باز از درون پردۀ غیب

لطیفه یی دگر آورد کاهلا صلوات

رسید دختر دیگر مرا و یکباره

ببرد رونق عیش و برفت آب حیات

اگر نتایج صلبم بود برین قانون

[...]

مولانا

ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات

بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات

خیال تو چو درآید به سینه عاشق

درون خانه تن پر شود چراغ حیات

دود به پیش خیالت خیال‌های دگر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

شنیده‌ای که سکندر برفت تا ظلمات

به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات

حکیم نزاری

گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات

در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات

ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن

گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات

مرا نجات بود گر دهد ضلالت نور

[...]

ابن یمین

ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات

که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات

اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود

بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات

چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه