ای دل آخر یک قدم بیرون خرام از خویشتن
آشنا شو با روان بیگانه شو از خویشتن
روی ننماید هلال مطلع عین الیقین
تا هوای ملک جان تاریک دارد گرد ظن
عین انسانیتی خواهی که ظاهر گردت ؟
چهره پنهان داد چون انسان عین از خویشتن
آدمی را آن زمان آرایش دین بر کنند
کا دمش زآلایش طین پا گرداندبدن
چون زنی پیر از دنیا کهنه چرخی در کنار
گر جوانمردی چه گردی چرخ پیرزن
لاف ردی می زنی با چرخ گردانت چه کار ؟
رشته پیوند بگسل چرخ را بر هم شکن
زیر زین داری براق آخر چه خسبی در گلیم
زیر ران داری نجیب ؟ آخر چه پایی در عطن
دار دنیا را به دین دزدان دین ده چون مسیح
راه دار ملک جان گیر از خراب آباد تن
خیمه جان بر جهانی زن که در صحرای او
لاله زار گلشن خضر است خضرای دمن
در مقام صدق جان باید که باشد درنعیم
جسم خواهی در تنعم باش خواهی در حذر
ذات یوسف را به مصر اندر کجا دارد زیان
زان که در کنعان به خون آلوده باشد پیرهن
تا به کی در باد خواهی دادن این عمر عزیز؟
در هوای رنگ و بوی ارغوان یا یا سمن
بس کن این آتش زبانی بس که در پایان چو شمع
خواهدت بر باد دادن سر زبانت بی سخن
هر زبانی کز میان او رسد جان را زیان
شمع وار آن به که سوزد یا بمیرد درلگن
آبروی هر دو عالم آن زمان حاصل کنی
کز سر اخلاص گردی خاک پای بو الحسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به خودشناسی و روحانیّت میپردازد. شاعر از دل میخواهد که از آسایش خود بیرون آمده و با دنیای جدید آشنا شود. او تأکید میکند که انسان باید از ظاهر دنیوی و آلودگیهای مادی جدا شود تا به حقیقت خود برسد. در این راه، وفاداری به دین و اخلاق را ضروری میداند و از دروغ و ریا بیزار است. شاعر به ضرورت کشف عمیقتری از وجود و وارستگی از زوایای مادی زندگی اشاره میکند و در نهایت بر لزوم جانفشانی در مسیر صداقت و محبت تأکید میکند. این شعر به نوعی زنگ هشداری برای شناسایی و تحقق ذات حقیقی انسان است.
هوش مصنوعی: ای دل، حالا وقت آن است که از خودت خارج شوی و قدمی به سوی دنیا برداری. با دیگران آشنا شو و از زندگی و احساسات جدیدی که به دور از خودت هستند، بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: هلال قمر (ماه نو) برای کسی که در جستجوی حقیقت است، ظاهر نمیشود تا زمانی که فضای ذهنی او آکنده از شک و تردید باشد. در واقع، برای فهم و دیدن حقیقت، باید از تاریکیهای شک دوری کرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی انسانیت را به نمایش بگذاری، باید چهرهای حقیقی و واقعی از خود نشان دهی. انسانیت واقعی در درون تو است و باید از آن سرسختانه دفاع کنی.
هوش مصنوعی: انسان زمانی به زیبایی و آراستگی دین دست مییابد که از آلودگیهای دنیوی و ماده رهایی یابد و وجودش پاک گردد.
هوش مصنوعی: وقتی زنی سالخورده از دنیای کهنه به دور خود میچرخد، اگر جوانمردی در کنارش باشد، چه دورانی را سپری میکند.
هوش مصنوعی: تو در حقت ادعای بزرگی میکنی با چرخ بختت، اما چه فایده؟ میتوانی پیوندها را بگسلی و چرخ زندگیات را بر هم بزنی.
هوش مصنوعی: زیر زین، اسب شجاع و نیرومندی است که در حال استراحت است. چرا در این حال، با این همه شجاعت و نجابت، آرام گرفتهای؟ در واقع، تو ظرفیت و توانایی بزرگی داری و باید استفاده کنی.
هوش مصنوعی: دنیا را به دستان دزدان دین بسپار، چون مسیح که در مسیر خود، جان را از ویرانی جسم نجات میدهد.
هوش مصنوعی: جان خود را در این دنیا همچون خیمهای برپا کن، زیرا در بیابان زندگیات، باغی پر از لالهها و زیباییها وجود دارد که پر از سرسبزی و طراوت است.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به حقیقت و صداقت در زندگی، باید روح و جان خود را در آسایش و خوشی نگه داریم. اگر به دنبال آسایش جسمانی هستی، باید در آن حالت بمانی و اگر میخواهی از خطرات دور بمانی، باید مراقب باشی.
هوش مصنوعی: هرچند یوسف در مصر زندگی میکند، اما ذات او همواره درگیر یاد و خاطره کنعان است. او با وجود دستیابی به مقام و جایگاه بالا، از یادآوری رنجها و مشکلات گذشتهاش رهایی ندارد، خصوصاً آن زمانی که پیراهنش به خون آلوده شده بود.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی این عمر باارزش را در باد هدر بدهی؟ آیا به خاطر زیبایی و عطر گلهای ارغوان و سمن؟
هوش مصنوعی: اینکه دیگر از گفتن این آتشین سخنان دست بردار، چرا که در نهایت مثل شمعی میسوزی و خاموش میشوی. زبان تو بیسخن در باد خواهد رفت.
هوش مصنوعی: هر زبانی که از دل برآید، میتواند به روح آسیب برساند. بهتر است مانند شمع بسوزد یا در ظرفی بمیرد، تا اینکه به دیگران آسیب بزند.
هوش مصنوعی: اگر با اخلاص و صداقت به خدمت بوالحسن بپردازی، میتوانی آبروی دنیا و آخرت را به دست آوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.