منم ، که نیست شب و روز جز گنه کارم
گناهکار وامید عفو می دارم
امیدوار به فضل خدا هر روزی
هزار بار خدا را زخود بیازارم
شکم بسان صراحی مدام پر ز حرام
سجود می کنم وز ان سجود بی زارم
چون من مخالف دین می زیم چو ساغر وچنگ
چا سود گریه ی خونین و نا له زارم ؟
چو خامه نامه سیه می کنم بدان سو دا
که زلف دلکش مشکین خطی به دست آرم
تو آن مبین که چو زنبور خر قه ام عسلی است
که من ز بدو ازل باز بسته زنارم
کجا رسند ینابیع حکمتم به زبان
که من به خاک سر چشمه دل انبارم
در آب وگل شده ام غرق ومشکل است از گل
ره برون شدن من که بس گران بارم
به من به چشم بدی می نگرد که من در خود
چو نیک می نگرم بد ترین اشرارم
به آدمیم نخوانی دگر اگر یک ره
کنی مشاهده پرده های اسرارم
چو دیو ناکسم وبد سپاس وبد کردار
مباد در همه عالم کسی به کردارم
نماند بند خرد را مجال در سر من
که پر شدست دماغ ازخیال پندارم
به تن قرین مقیمان کنج محرابم
به دل ندیم حریفان کوی خمارم
دمید صبح مشیت رسی روز اجل
ولی هنوز من از جهل در شب تارم
مرا چو روز وشب آتش فروختن کار است
یقین کا گرم بود در جحیم بازارم
گرم چو عدم بسوزند نیست کسی را جرم
که من به دود دل خویشتن گرفتارم
شکسته عهد وشکسته دلم که خواهد کرد
شکستهای مرا جبر غیر جبارم
مهیمنا ملکا قادرا خداوندا
تویی رئوف ورحیم وعفو وغفارم
زکرده توبه واستغفر الله از گفته
اگر چه خوب وپسندیده است گفتارم
در آن زمان که امید از حیات قطع کنم
ز لطف ورحمت خود نا امید مگذارم
اگر چه من به رضایت نکرده ام کاری
تو رحمتی کن ونا کرده کرده انگارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر ناامیدی و گناهکاری شاعر است که خود را در دام معاصی و اشتباهاتش میبیند. او به خدا امید دارد و از او طلب عفو و رحمت میکند، هرچند که احساس میکند شایستهی بخشایش نیست. شاعر به توصیف حالتی از سردرگمی و کشمکش درونی میپردازد و به وجود گناهان و ضعفهای خود اعتراف میکند. در عین حال، او از خداوند درخواست کمک و رحمت دارد و امیدوار است که در لحظات ناامیدی، از لطف و محبت الهی بینصیب نماند.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که شب و روز نمیگذرانم جز با گناه. گناهکارم و امیدوارم که مورد بخشش قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: هر روز به فضل خدا امیدوارم و هزار بار برای خودم از خداوند درخواست میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند یک پارچ همواره از چیزی ناپاک سیراب میشوم و به همین دلیل، از این سرسفیدی و عبادت که حاصل آن است، بیزارم.
هوش مصنوعی: من چون در حوادث زمانه بر خلاف دین و به زندگی خود میپردازم، از سنگینی غم و اندوه چه سودی میبرم؟ چرا باید دردی جانکاه و گریهای عمیق داشته باشم؟
هوش مصنوعی: قلم را به دست میگیرم و نامهای تاریک مینویسم، تا شاید در آن سو بتوانم رشتهای از زلفهای زیبا و مشکی به دست آورم.
هوش مصنوعی: تو همانند زنبور در چگونگی خود قهر و خشم داری، اما عسل و شیرینیای که من در وجود تو میبینم، حاصل ارتباطی است که از نخستین لحظههای زندگیام با تو شکل گرفته و همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: کجا میتوان به زبان گفت که چشمههای حکمت کجا هستند، در حالی که من در دل خود گنجینهای از احساسات و اندیشهها دارم؟
هوش مصنوعی: در دنیای مادی غرق شدهام و برای بیرون آمدن از این وضعیت به خاطر مشکلات و دشواریهایم خیلی سخت است.
هوش مصنوعی: نگاه کسی به من منفی و ناپسند است، در حالی که وقتی به درون خودم نگاه میکنم، میبینم که از بدترین افراد هستم.
هوش مصنوعی: اگر یک بار دیگر به ما ننگری، دیگر به انسانها نخواهی خواند، چون پردههای اسرار من را خواهی دید.
هوش مصنوعی: من مانند دیو ناپاک و بد هستم و امیدوارم که در کل جهان هیچکس به کردار من نباشد.
هوش مصنوعی: ذهن من دیگر جایی برای اندیشیدن ندارد، زیرا خیالات و افکارم آنقدر پر شده که نمیتوانم به نصایح و خرد فکر کنم.
هوش مصنوعی: با تنم که در کنار محراب است آرام بگیر، اما در دل من حریفان و رفقای مستی جا دارند.
هوش مصنوعی: صبحی جدید آغاز شده و زمان مرگ نزدیک است، اما هنوز من در تاریکی جهل خود در حال گمراهی هستم.
هوش مصنوعی: من همچون روز و شب در حال سوختن و رنج کشیدن هستم، واقعا صدای گرما و دردش را در دوزخ بازار خود حس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز به حالت عدم بسوزد، هیچ کس مقصر نخواهد بود، اما من به خاطر دود دل خودم در زنجیر گرفتارم.
هوش مصنوعی: عهد من شکسته و دلم نیزbroken است، کسی نیست که به جبران این شکستها به من کمک کند جز قدرتی بزرگ و توانمند.
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگ و توانا، تویی بخشنده و مهربان، و همیشه آمرزنده و پوشاننده خطاها.
هوش مصنوعی: اگرچه من از بیان خود پشیمانم و از خداوند طلب آمرزش میکنم، اما همچنان حرفی که زدم خوب و پسندیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که امیدم به زندگی از بین برود، امیدوارم که از لطف و رحمت خودم ناامید نشوم.
هوش مصنوعی: اگرچه من از روی رضایت به کاری تن ندادهام، تو با مهربانیات به من کمک کن و کاری کن که انگار از روی خواست خودم اقدام کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم
زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم
خصایل تو سزاوار مدحتند همه
بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم
چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال
[...]
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم
به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم
چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم
چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم
لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم
[...]
خدایگانا سالی مقیم بنشستم
به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم
همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم
همی نگردد کارم نفیر چون دارم
نه ماه دولتم از چرخ میدهد نورم
[...]
از آن قبل که سر عالم بقا دارم
بدین سرای فنا سر فرو نمیآرم
نشاط من همه زی آشیان نه فلک است
اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم
نه آن کسم که درین دامگاه دیو و ستور
[...]
نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.