جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
از سر راه عدم رقص کنان باز آمد
ای دل رفته ز پیش من و آزرده به جان
لطف کن با من و باز آی که جان باز آمد
صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد
بخت بیدار من از خواب گران باز آمد
رفت و میگفت که آیم ز درت روزی باز
هر چه او گفت ازین باب بدان باز آمد
بس که چشمم چو صراحی ز غمش خون بگریست
تا به کامم چو قدح خنده زنان باز آمد
عمر ماضی چو خبر یافت به استقبالش
حالی از راه بپیچید عنان باز آمد
در پی او دل سرگشته نایافته کام
رفت و گردید همه کون و مکان باز آمد
چه طپی ای تن خشکیده چو ماهی در خشک!
جان بپرور که به جوی، آبِ روان باز آمد
جان بر افشان به هوایش چو نسیم ای سلمان!
که بهار تو علیرغم خزان باز آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بازگشت جان و روحی است که از دوری و غم رنج میبرد. شاعر از آن یاد میکند که جان جهان به زندگی و شادی بازگشته است. او از دل رفتهاش میخواهد که بازگردد و میگوید صبح خوشبختیاش از دور نمایان شده و بختش دوباره بیدار شده است. شاعر چشمهایش از عشق و غم گریان است و در این حال، روحش در پی آن جان گمشده است که به زندگی و شادابی بازگشته است. او به دل و تن خشکیدهاش میگوید که وقتی جان دوباره به زندگی شادی میآورد، باید آن را پرورش دهند و در هوای آن جان به رقص و شادابی بپردازند.
هوش مصنوعی: وقتی جان خبر میشنود که آن روح بزرگ و زنده دوباره از راه عدم به سوی زندگی آمده، با شوق و شادی به رقص در میآید.
هوش مصنوعی: ای دل، تو که از کنارم رفتهای و دلتنگم کردهای، لطفاً به من رحم کن و برگرد، چون برگشتن تو به من جان دوباره میبخشد.
هوش مصنوعی: صبح خوشحالی من از دامن کوه آرزوها طلوع کرد و شانس من که در خواب عمیقی بود، بیدار شد و به زندگی بازگشت.
هوش مصنوعی: او رفت و میگفت که روزی دوباره به سراغت میآید، اما هر چه او گفت، در نهایت همان حرفها را دوباره تکرار کرد و به من بازگشت.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر غم او آنقدر اشک ریخت که مثل یک شیشه شراب پر از خون شد، تا اینکه دوباره به حالت خوشحال و خنده کنان برگشت.
هوش مصنوعی: زمان گذشته وقتی از آمدن عمر آگاه شد، حالتی به خود گرفت و به عقب برگشت.
هوش مصنوعی: دل سرگشته و گم شده در دنیای عشق، به دنبال او میگردد و هر جایی از جهان، برای اینکه به او برسد، تلاش میکند. در نهایت، پس از تمام این جستجوها، دوباره به سوی او بازمیگردد.
هوش مصنوعی: ای تن خشکیده، مانند ماهی که در خشکی است، حرکت کن و جانت را پرورش ده، زیرا آب زنده دوباره به جوی بازمیگردد.
هوش مصنوعی: ای سلمان، جان خود را برای عشق او فدای کن، چون نسیم که بهاری دوباره حتی در برابر خزان و سردیها به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد
بخت پیروز که با ما به خصومت میبود
بامداد از در من صلح کنان بازآمد
پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
[...]
عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد
ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد
جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.