درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
تو هیچ شو همه، وانگه بدان، که خود همه اوست
برای دیدن رویش مگرد، گرد جهان
که او نشسته، چو آیینه، با تو رو باروست
مشو، به نقش و نگار جمال او، قانع
که حسن طلعت آن گل، چو غنچه تو بر توست
به پیش دوست مبر، جز متاع دل، چیزی
اگر چه سنگ دلست، آن صنم، ولی دلجوست
اگر چه آب حیات لبش روانبخش است
هزار، چون خضرش، تشنه مرده بر لب جوست
اگر به تربت سلمان رسی، ببوی، گلش
که این گل، از اثر صحبت گل خوشبوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت ارتباط با دوست و حقایق عمیقتر اشاره میکند. او میگوید که حقیقت واقعی در دوستی با خدا یا معشوق نهفته است و اگرچه ما به ظاهر دنیا و اشکال آن توجه میکنیم، اما باید درون خود را جستجو کنیم. دوگانگی بین ما و دوست، فقط زاییده خود ماست. شاعر توصیه میکند به دنبال جنبههای ظاهری زیبایی نباشیم و فقط دل را به دوست هدیه کنیم، چرا که او به دنبال دلهاست. در نهایت، او اشاره میکند حتی اگر به آثار شخصیتهای بزرگ برسیم، بوی خوب آنها از ارتباط با دوست واقعی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: در درون خود از چیزهای غیر ضروری فاصله بگیر و به خلوت با دوست بپرداز، چون او اصل حقیقت و جان مطلب است و همه چیزهای بیرونی فقط پوسته هستند.
هوش مصنوعی: در واقع، وجود فاصله و جدایی بین تو و دوست، ناشی از خود توست. اگر این فاصله وجود نداشت، در حقیقت تو و آن دوست در دو جهان مختلف وجود نداشتید و به یکدیگر پیوسته بودید.
هوش مصنوعی: نگاه همه به توست اما در حقیقت این توجه اهمیت خاصی ندارد. اگر خود را بیارزش بدانید و از خود گذشتگی کنید، در آن صورت میتوانید متوجه شوید که همه چیز از آن اوست و او در همه چیز تجلی دارد.
هوش مصنوعی: برای دیدن چهرهاش نیازی به سفر به دوردستها نیست، زیرا او همچون آینهای در درون تو حضور دارد.
هوش مصنوعی: به زیباییهای ظاهری او قانع نشوید، چراکه ارزش واقعی و زیبایی حقیقی، همانند شکوفهای است که در وجود شما نهفته است.
هوش مصنوعی: به نزد دوست هر چه میبری، فقط محبت و احساسات خودت را ببر؛ هرچند که معشوق سخت دل و بیاحساس به نظر میرسد، ولی در حقیقت او به دنبال دلجویی است.
هوش مصنوعی: هرچند که آب حیات از لبانش زندگیبخش است، اما هزاران نفر مانند حضرت خضر، تشنه و بیصبر بر کنار آب منتظرند.
هوش مصنوعی: اگر به قبری که سلمان در آن مدفون است بروی، بوی گلش را استشمام کن؛ زیرا این گل، نتیجه صحبت و همنشینی با گل خوشبوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
[...]
صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست
چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست
خیال بین که مرا بر خیال میدارد
من آن نیام که بدانستمی خیال از دوست
چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من
[...]
یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب
ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست
یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود
بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست
سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی
[...]
فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست
مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند
غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
[...]
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر
نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.