گنجور

 
سلمان ساوجی

فراز تخت معانی چو کوس فضل زنم

سبق ز جمله اقران خود مرا باشد

عنایت و کرمت گر شود پذیر فتار

سپهر در صدد بندگان ما باشد

برای یک دو سه بی دست و پای گاه سخن

مرا چه رنجه کنی این سخن روا باشد

که از مکاره عنف توام عنا آمد

هم از مکارم لطف توام شفا باشد

دراز نمی‌کنم قصه کوته اولیتر

بقای عمر تو خواهم که دائما باشد

دعای زنده دلانت رفیق باد و جلیس

همیشه تا که فلک قبله دعا باشد

 
 
 
سعدی

دعای زنده دلانت رفیق باد و قرین

خدای عالمیانت نصیر باد و پناه

سلمان ساوجی

همین شعر » بیت ۶

دعای زنده دلانت رفیق باد و جلیس

همیشه تا که فلک قبله دعا باشد

محمد بن منور

کمال دوست چه آمد ز دوست بی‌طمعی

چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد

عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین

عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محمد بن منور
ادیب صابر

اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد

دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد

دلم بلای من و عاشقی بلای دل است

بلا که دید که همواره در بلا باشد

غلام قامت آنم که قامتم همه سال

[...]

مجد همگر

پناه ملک جهان شهریار روی زمین

تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد

جواب امر ترا آسمان دهد لبیک

اگر چو کوه سما قابل صدا باشد

سپهر جاده مقصود خود نیابد باز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
سعدی

هزار خویش که بیگانه از خدا باشد

فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
امیرخسرو دهلوی

در آن هجوم که یار تو پادشا باشد

غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟

منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت

چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد

یگانه با تو چنانم که در جدایی تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه