ای که روی تو بهشت دل و جان است مرا
ای که وصل تو مراد دل و جان است مرا
چون مراد دل و جانم تویی از هر دو جهان
از تو دل برنکنم تا دل و جان است مرا
میبرم نام تو و از تو نشان میجویم
در ره عشق تو تا نام و نشان است مرا
دم ز مهر تو زنم تا ز حیاتم باقیست
وصف حسن تو کنم تا که زبان است مرا
من نه آنم که به خود از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب مونس و پیدا و نهان است مرا
تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز
بر سر کوی تو فریاد و فغان است مرا
ز اندُهِ شوق تو و محنت هجر تو مپرس
که دل غمزده جانا به چه سان است مرا
دیده تا قامت چون سرو روان تو بدید
همه خون جگر از دیده روان است مرا
میکند رنگ رخم از دل پر زار بیان
خود در این حال چه حاجت به بیان است مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوقش است. شاعر ابراز میکند که معشوقش دلیل زندگی و محبوبترین چیز در دو جهان است و هیچگاه نمیتواند از او دل بکند. او در تمام زندگیاش به یاد معشوق است و در تلاش است تا عشق او را در کلماتش وصف کند. حتی اگر معشوق از او دور باشد، آغوش و یادش همیشه با اوست. احساس عمیق شوق و اندوه ناشی از فراق نیز در شعر به وضوح دیده میشود. شاعر در نهایت میگوید که بیان احساساتش دشوار است زیرا عمق عشق و دردش فراتر از کلمات است.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات بهشت دل و جان من است، و ای کسی که نزدیکیات آرزوی دل و جان من است.
هوش مصنوعی: چون تو هم هدف قلب و جان من هستی، هرگز نمیتوانم از تو دل بکنم تا زمانی که زندگی دارم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، نام تو را با خود میبرم و از تو نشانهای جستجو میکنم، تا زمانی که نام و نشانی از تو وجود دارد، من نیز هستم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندهام و نفس میکشم، درباره عشق و محبت تو صحبت میکنم و از زیباییات میگویم.
هوش مصنوعی: من آنقدر عاشق تو هستم که هرگز خواهم توانست از تو روی بگردانم و از آسیبهای تو گلهای ندارم، تا زمانی که توانایی داشته باشم آمادهام با عشق و فداکاری به تحمل آنها ادامه دهم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چهرهی تو در دیدهی من پنهان است، خیال تو در روز و شب همواره با من است و مونس من شده است.
هوش مصنوعی: تو بیخیال و راحتی، اما من هر شب تا صبح در کوی تو ناله و فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: ازت نپرس که چقدر از شوق تو و درد جداییات غمگینم؛ دل دلشکسته من حالش چگونه است.
هوش مصنوعی: چشمانم وقتی که قامت تو را چون سرو دیدند، از شدت حسرت و درد، اشکهایم مانند خون از چشمانم سرازیر شد.
هوش مصنوعی: چهرهام نشان از درد و رنجی که در دل دارم دارد و در این شرایط، چه نیازی به گفتن حال و احوالم است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
همین شعر » بیت ۲
چون مراد دل و جانم تویی از هر دو جهان
از تو دل برنکنم تا دل و جان است مرا
نفس سوخته روشنگر جان است مرا
چون شرر، زندگی از سوختگان است مرا
دل سودا زده ام جوش بهاران دارد
چهره از درد اگر برگ خزان است مرا
بیخودی گرد ملال از دل من می شوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.