ای که روی تو بهشت دل و جان است مرا
ای که وصل تو مراد دل و جان است مرا
چون مراد دل و جانم تویی از هر دو جهان
از تو دل برنکنم تا دل و جان است مرا
میبرم نام تو و از تو نشان میجویم
در ره عشق تو تا نام و نشان است مرا
دم ز مهر تو زنم تا ز حیاتم باقیست
وصف حسن تو کنم تا که زبان است مرا
من نه آنم که به خود از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب مونس و پیدا و نهان است مرا
تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز
بر سر کوی تو فریاد و فغان است مرا
ز اندُه شوق تو و محنت هجر تو مپرس
که دل غمزده جانا به چه سان است مرا
دیده تا قامت چون سرو روان تو بدید
همه خون جگر از دیده روان است مرا
میکند رنگ رخم از دل پر زار بیان
خود در این حال چه حاجت به بیان است مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
همین شعر » بیت ۲
چون مراد دل و جانم تویی از هر دو جهان
از تو دل برنکنم تا دل و جان است مرا
نفس سوخته روشنگر جان است مرا
چون شرر، زندگی از سوختگان است مرا
دل سودا زده ام جوش بهاران دارد
چهره از درد اگر برگ خزان است مرا
بیخودی گرد ملال از دل من می شوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.