گنجور

 
ناصر بخارایی خواجوی کرمانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از خواجوی کرمانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ :: خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴

    ناصر بخارایی (بیت ۲): من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را - این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما

    خواجوی کرمانی (بیت ۲): گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست - همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید حضرت باری تعالی عز اسمه:ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند - نام تو بخوانند ونشان تو ندانند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند - صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند


  2. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا:صبح درآمد ز دلو یوسف زرین رسن - کرد چو یونس بر آب در دل ماهی وطن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - فی منقبة مولای متقیان اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام:قرطه ی رز چاک زد لعبت سیمین بدن - اشک ملمع فشاند شمع مرصع لگن


  3. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر:زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب - نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب


  4. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح خواجه حسن قاضی دمشق:گر باده نیست می‌خورم از خون دل شراب - ور نقل نیست ساخته‌ام از جگر کباب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:بر آب کار به که بسازیم کار آب - کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:رفتیم از دیار تو با دیدهٔ پر آب - چون زلف تو مشوش و چون حال تو خراب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:ای چشم نیمخواب تو از من ربوده خواب - وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:دیشب در آمد آن بت مه‌روی شب‌نقاب - بر مه کشید چنبر و در شب فکند تاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:ای دل نگفتمت ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر مشک ناب


  5. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج‌الدین قاضی شیخ علی گوید:زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست - چهار رکن تو همچو حرم مقام صفاست

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ:گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست - که از ترنم بلبل در او هزار نواست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست - تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:بیا که تا اثری از وجود من بر جاست - ترا چو نور بصر در میان جانم جاست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا:ایا سپهر معالی که پرتو طبعت - چراغ گوشه نشینان عالم بالاست


  6. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح قاضی شیخ علی گوید:مرا چو زلف بتان خاطر پریشانست - تن چو موی بر آتش ز غصه پیجانست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - فی مرثیة السلطان السعید الشهید ارپه خان و مدح الامیر جلال الدولة و الدین مهدی:ز دست این فلک گوژ پشت سفله پرست - کدام سر که نرفتست عاقبت از دست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست - خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست - امام شهر بمحراب می رود سرمست


  7. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:خدای خواست که بدهد جهانیان را داد - ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:من اوفتاده و انفاس روح پرور باد - چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:رخت گلست و قدت سرو و طره‌ات شمشاد - چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً:دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش - که بود منشی دیوان چرخ را استاد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی تاریخ وفات شمس الدین محمدشاه و کتب علی بنائه:مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه - زلال مشرب دین و نهال گلشن داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نسیم باد صبا جان من فدای تو باد - بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد - بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۲ - فی الموعظه:مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد - که ملک و مال بود در ره حقیقت باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۸:گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد - شود سیاهی چشمم روان بجای مداد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۴:بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد - بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد


  8. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:چو چشم مست تو بیمار گشته‌ام ز خمار - برای دفع حمارم سبوی می ز خم آر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً:اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار - اسیر قید عبودیتت دل احرار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه:اگرچه بی‌خبر افتاده‌ام ز یار و دیار - دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه:نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار - بلاژورد برین نه کتابه زرکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار - نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره:تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار - که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۲:بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار - که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۹:قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار - تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار


  9. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه می‌دهند خبر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۶ - فی مدح شهریار الاعظم مبارز الحق و الدین محمد و تهنیة یوم تطهیر اولاده:بوقت صبح چو سیمرغ آتشین شهپر - ز زیر بال مرصّع نمود بیضه ی زر


  10. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح معزالدین ملک حسین پادشاه:نشست خسرو گردون به بارگاه حمل - به نام نامیه منشور داد بهر عمل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:به جان جملهٔ مردان که در صباح ازل - چو باد صبح روان شد ز جنبش اول

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:بیا که باغ به صد برگ می‌رسد از گل - چمن هزار نوا دارد از دم بلبل


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۱:مرا که راه نماید کنون بخانه ی دل - که خاک راهم اگر دل دهم بخانه ی گل

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۶:شب رحیل ز افغان خستگان مراحل - مجال خواب نیابند ساکنان محامل


  11. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اسکندر:سحر ز خون شب بریخت می در جام - بر آور از افق ساغر آفتاب مدام

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح قاضی جلال‌الدین:طلوع کوکب اقبال اسلام - خجسته باد چو مه بر لیالی و ایام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - و له ایضاً:سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام - چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی مدح السلطان الاعظم الشیخ ابو اسحق ابراهیم طاب مثواه و یصف القلعه:ز گردش فلک تیز گرد آینه فام - چو راه یافت بدین قلعه اختلال تمام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام - به یاد لعل لبش نوش کرده جام مدام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام - وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام


  12. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:درد سر دارم از خمار مدام - نیست درمان به جز دوام مدام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:آفتابست یا ستاره ی بام - که پدید آمد از کناره ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱ - به نام ایزد:تبت یا ذوالجلال و الاکرام - من جمیع الذنوب و الآثام


  13. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی:از صدق می‌زنم به مهرت چو صبح دم - ای آفتاب روشنئی ده به صبحدم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:وقتست کز ورای سراپرده ی عدم - سلطان گل بساحت بستان زند علم


  14. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرف‌الدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدنیا و الدین ارپه بیک و یصف السیف:آن چیست عکس بیرق زرین آسمان - یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - فی مدح امیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله و یصف الحمام:ای پیکر منور محرور خوی چکان - ثعبان آتشین دم روئینه استخوان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - فی مدح الصاحب الاعظم فخر الدولة و الدین التبریزی و یذکر ابتهاجه بصحة الوزیر العادل غیاث الدین محمد:چون سرخ گل بر آمد ازین سبز بوستان - آفاق شد ز مرغ سحر خوان پر از فغان


  15. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:نماز شام که از دور چرخ روئین تن - برفت رستم خورشید در چه بیژن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۴:بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن - هزار ناله ی شبگیر برکشید چو من


  16. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح خواجه جلال‌الدین که یکی از بزرگان و عالمان بوده است:تنم چو ذرهٔ خاک است و دل چون قطرهٔ‌ خون - به شکل نقطه که باشد میان حلقهٔ‌ نون


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:بعقل کی متصوّر شود فنون جنون - که عقل عین جنونست و الجنون فنون


  17. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته:ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین - شود چو زلف تو بر باد بوی نافهٔ چین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در وصف بنای جلال‌الدین هوشنگ شاه:زهی بنای مبارک اساس متین - که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سلطان شیخ اویس:طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین - که هر زمان خجل است آسمان ز روی زمین


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین - گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۸:تحیتی چو هوای ریاض خلد برین - تحیتی چو رخ دلگشای حور العین


  18. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح خواجه شمس‌الدین قاضی:نماز شام که باران رحمت باری - بشست از دل شب گرد تیره و تاری

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳:بیامدم ز سفر باز جانب یاری - به جستن دل خود گرد کوی دلداری


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱:ببوی شست سر زلف یارا گرداری - هوای چشمه ی خورشید در شب تاری


  19. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تفاخر و تعریف از خود:ملک سخن مراست که آمد به داوری - کو را نداد همت من داد شاعری


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری - بر مشتریت پرده ی دیبای ششتری


  20. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴:چشم تو سر بر نمی‌دارد ز خواب - مست در محراب می‌نوشد شراب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶ - قطعة أرسلها المرتضی العظم امیر احمد ابن المرتضی الاصفهانی الی صاحب الکتاب:افضل عالم کمال داد و دین - ای بر اقلیم هنر مالکرقاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۷ - فاجابه علیه الرحمة و الغفران بهذه القصیده:برگذشت از آسمان من کل باب - آستان سید عالیجناب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب - واب رویت برده آب از روی آب


  21. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:گر راه حرم چون سر زلف تو درازست - از کعبه دری بر دل عشاق تو بازست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۸:ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست - وانجا که نیازست که حاجت بنمازست


  22. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست - ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:بتی که طرّه او مجمع پریشانیست - لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست


  23. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:گفتم که دمی بنشین تا فتنه نبرخیزد - گفتا نبود عاشق کز فتنه بپرهیزد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد - وان لحظه که بنشیند بس شور (بپا خیزد)


  24. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:هرکس حکایتی ز جمالت شنیده‌اند - ور نه به دیده صورت رویت ندیده‌اند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۳ - فی المطایبه:روزی وفات یافت امیری در اصفهان - ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:این دلبران که پرده برخ در کشیده اند - هر یک بغمزه پرده ی خلقی دریده اند


  25. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰:اگر به رنگ و بوی تو گل به گلستان آید - هزار بلبل سرمست در فغان آید


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳:نسیم باد صبا چون ز بوستان آید - مرا ز نکهت او بوی دوستان آید


  26. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:زان لب و دندان چون لعل و گهر - اشک چون سیمم رود بر روی زر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۲:قلب قلب قلب با قلب جگر - نام خورشیدی بود زرّین کمر


  27. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:آسان شود به صبر همه کار غم مخور - تو یار باش اگر نبود یار غم مخور


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸:گر یار یار باشدت ای یار غم مخور - گنجت چو دست می دهد از مار غم مخور


  28. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:پیش ما خاک آستان نیاز - بهترست از چهار بالش ناز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:پیش عاقل نیاز چیست نماز - پیش عاشق نماز چیست نیاز


  29. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵:شراب‌خواره‌ام و رند و مست و شاهد باز - به جرم خویش مقرم، مِی آر و شاهد باز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۶:کجا بود من مدهوش را حضور نماز - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز


  30. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیده‌ایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال - شوم مقیم درت بالغدّو و الآصال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:زهی ز باده ی لعلت در آتش آب زلال - یکی ز حلقه بگوشان حاجب تو هلال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۵ - و له ایضاً:زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار - ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال


  31. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶:رفتم گر از نشستن ما می‌شوی ملول - زین در کجا روم که بیابم درِ قبول


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۳:یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول - بلغ تحیتی و سلامی کما اقول


  32. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۲:تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم - در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳:روزی بسر کوی خرابات رسیدم - در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم


  33. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:تنم گردی است سرگردان به گرد دامن جانم - بیار آبی روان ساقی، مگر گردی بر افشانم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم - من آن نوباوه ی قدسم که نزل باغ رضوانم


  34. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:به پرسشی دل من شاد کن که غمگینم - ببخشم از لب خود بوسه‌ای که مسکینم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله:شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم - چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۸:بلبلان که رساند نسیم باغ ارم - بتشنگان که دهد آب چشمه ی زمزم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۹:چو بر کشی علم قربت از حریم حرم - ز ما ببادیه یادآر از طریق کرم


  35. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴:گر تو نکرده‌ای جدا، دل ز تعلقات تن - بر سر کوی او مبر، زحمت جان خویشتن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن - مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن


  36. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰:نیست سرگشته‌تر از من به جهان باد صبائی - که سلامی ببرد از من سرگشته به جائی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸:گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی - به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی


  37. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:جانا اگر به تنها، داری سر جدائی - با ما چو صبح یکدم، از مهر خوش بر آئی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:گفتا تو از کجایی کآشفته می‌نمایی - گفتم منم غریبی از شهر آشنایی


  38. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴:عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی - می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۲:ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی - وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی


  39. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹:اگر جمال تو نبود فروغ جنت اعلی - درخت نار بر‌آید به زیر سایهٔ طوبی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹:مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی - چگونه در نظر آید جمال طلعت لیلی


  40. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:مرا چون حلقهٔ زلفت بر آتش چند پیچانی - که از سودای تو عمرم سیه شد در پریشانی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - فی مدح المولی الاعظم خلاصة العترة النبویه زبدة آل المصطفویه حمید الملة و الدین ادام الله برکة انفاسه الشریفه:الا ای لعبت قدسی بیار آن راح ریحانی - که با روح القدس ما را سماعی هست روحانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی - که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی


  41. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:تا کی چو سگم از نظر خویش برانی - وقت است که چون باز مرا باز بخوانی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲:ای یاد تو غایب ز زبان و دل ما نی - هرگز تو کنی یاد من سوخته یا نی؟


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دی سیر برآمد دلم از روز جوانی - جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی


  42. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۳:روزی که برد بادم چون خاک به هر سوئی - هر ذرهٔ خاکم را باشد ز وفا بوئی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶:برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویی - زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کویی


  43. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲:اشکم چو عقیق است ز درج گهرت - پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای سرمه چشم اختران خاک درت - قرص زر آفتاب طرف کمرت


  44. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۴:هر چند به چالاکی آن دلبر نیست - ما را طمع وصال او در خور نیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:هر چند فلک ز رتبتت برتر نیست - بیرون ز جنابت فلکی دیگر نیست


  45. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:با سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودا زده را چاره بساز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:گفتم روزم گفت بدین روز مناز - گفتم که شبم گفت مکن قصّه دراز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:مطرب بزن و غمزدگان را بنواز - باشد که دل سوخته آید بر ساز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:ایمرغ دلم کرده بکویت پرواز - چشمم ز پی کبوتر وصل تو باز