گنجور

 
ناصر بخارایی

اگر جمال تو نبود فروغ جنت اعلی

درخت نار بر‌آید به زیر سایهٔ طوبی

نیاورد دل هر کس مجال پرتو رویت

که ذره ذره کند کوه را شعاع تجلی

مشاهدات جمالت به چشم عقل نگنجد

کز آفتاب به جز تف ندیده دیدهٔ اعمی

اگر جمال بت چین مشابه تو نبودی

کدام گبر ببستی کمر به خدمت عزی

ز دیر اگر به مشامم رسد نسیم وصالت

شوم به دیر و نگویم حدیث توبه و تقوی

مرا به وعده ز پیشت مران که نیست برابر

نعیم دولت باقی به پنج روزهٔ دنیی

دو چشم هندوی شوخت دو ساحرند، ندانم

طناب جادوی بابِل نهاده بر کف موسی

هزار فتنه و آشوب اگر چه در عرب افتد

کجا ز خاطر مجنون رود مَحبت لیلی

اگر به صورت معنی کند بیان تو ناصر

هزار مرتبه آئی ورای صورت و معنی