آن نگینی که منش می طلبم باجم نیست
وان مسیحی که منش دیده ام از مریم نیست
انک از خاک رهش آدم خاکی گردیست
ظاهر آنست که از نسل بنی آدم نیست
گرچه غم دارم و غمخوار ندارم لیکن
شاد از آنم که مرا از غم عشقش غم نیست
دوش رفتم بدر دیر و مرا مغبچگان
چون سگ از پیش براندند که این محرم نیست
چه غم از دشمن اگر دست دهد صحبت دوست
مهره گر زانک بدستست غم از ارقم نیست
در چنین وقت که دیوان همه دیوان دارند
کی دهد ملک جمت دست اگر خاتم نیست
دُر دیناری بکف ار زانک ز دریا ترسی
لیکن آن دُرکه توئی طالب آن در یم نیست
مده از دست و غنیمت شمر این یکدم را
که جهان یکدم و آندم بجز از این دم نیست
کژ مرو تا چو کمان پی نکنندت خواجو
روش تیر از آنست که دروی خم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جستجوی حقیقت و عشق است. شاعر به دنبال نگینی بیهمتا و مسیحی نیکو میگردد که از نسل بینصیب از آدمیان نیست. او باوجود غمهایش از غم عشق شاد است و میداند که در موقعیتهای سخت، دوستی و محبت ارزشمندتر از دشمنی است. شاعر به سراغ دیر میرود و از طرد شدن توسط مغبچگان سخن میگوید، اما بر دوستی و دوستیها تأکید میکند. او میفهمد که دنیا گذراست و نباید لحظهای از زندگی را بیارزش بشمارد. در پایان، با تمثیل تیر و کمان پیامی از مردم و رفتارهای غیراخلاقی را یادآور میشود. کل شعر بر اهمیت عشق و حقیقت در زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: من به دنبال انسانی هستم که ویژگیهای نیکو و بینظیری داشته باشد، اما این ویژگیها به من نمیرسد. همچنین، آن مسیحی که من دیدهام، به اندازهی مریم مقدس پاک و مقدس نیست.
هوش مصنوعی: تو از خاک به وجود آمدهای و از جنس انسان هستی، اما آنچه در ظاهر نمایان است، نشان میدهد که تو از نسل آدمیان نیستی.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه غم زیادی دارم و کسی نیست که مرا دلداری دهد، اما خوشحالم که از عشق او دلیلی برای غم خوردن ندارم.
هوش مصنوعی: شب گذشته به میخانه رفتم، ولی دلاکها و خدمتگذاران مرا مانند سگی از جلویشان بیرون کردند، چون گفتند که اینجا جای من نیست.
هوش مصنوعی: نگران دشمن نباش، چون اگر بتوانی با دوستت گفتگو کنی، حتی اگر مشکلاتی هم داشته باشی، آنها اهمیت چندانی ندارند.
هوش مصنوعی: در زمانی که همه دیوان و موجودات دیوانه و آشفتهاند، چگونه ممکن است که کسی ملت تو را به دست گیرد اگر علامت و نشانی نداری؟
هوش مصنوعی: اگر چه دُر و دینار را در دست داری و از دریا میترسی، اما آن دُری که تو به دنبال آن هستی، در این دریا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این لحظه را که در دست داری، ارزشمند شمرده و از دست نده، زیرا زندگی تنها به همین لحظه و نفسهایی که در آن میکشیم محدود است و چیزی جز این لحظه در اختیار نداریم.
هوش مصنوعی: به اطراف خود دقت کن تا آسیبی به تو نرسد. مانند کمان که به درستی شکل گرفته است، تیر هم باید به سمت درست پرتاب شود. این به معنی آن است که اگر زاویه نادرست باشد یا بیتوجهی کنی، نتیجه مطلوبی نخواهی داشت. پس باید در زندگی و تصمیمات خود احتیاط کنی تا به مشکلی برنخوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست
سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست
کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را
کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او
[...]
گر مرا سر رود اندر غم جانان غم نیست
عاشق شیفته دل را خبر از عالم نیست
عهد بستی که دگر از تو نه بردارم دل
ترسم آنست که پیمان بنان محکم نیست
دارم از دست تو بسیار شکابت لیکن
[...]
من دگر دم نزنم گر چه دمم همدم نیست
خود مرا زهره که پیش تو بر آرم دم نیست
مردم دیده برون میکنم از خانهٔ چشم
تا نبیند رخ خوب تو که او محرم نیست
دل سخت تو به هنگام جفا چون سنگ است
[...]
هر که با جام می لعل لبش همدم نیست
در حریم حرم حرمت ما محرم نیست
دل به نیش است که هر نوش ندارد سودش
سینه زخمی است که خوشنود به هر مرهم نیست
کمر صحبت این راه ببندی ور نه
[...]
ما بدانیم که خوبی چو تو در عالم نیست
در پری و ملک و نسل بنی آدم نیست
هر که نشناخت ترا گوهری هر دو جهان
همه دانند که در علم نظر اعلم نیست
در حریم حرم وصل نمی گنجد غیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.