ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب
ناز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب
گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد
روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب
در بهشت ار زانک برقع برنیندازی زرخ
روضه ی رضوان جهنم باشد و راحت عذاب
وقت رفتن گر روم با آتش عشقت بخاک
روز محشر در برم بینی دل پر خون کباب
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرّه وار
هر نفس کز مشرق شادی بر آید آفتاب
کسی به آواز مؤذن بر توانم خاستن
زانک می باشم سحرگه بیخود از بانک رباب
در خرابات مغان از می خراب افتاده ام
گرچه کارم بی می و میخانه می باشد خراب
هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی
هر زمانی از در خویشم برانی از چه باب
گردلی داری دل از رندان بیخود بر مگیر
ور سری داری سر از مستان بیخود بر متاب
از تو خواجو غایبست اما تو با او در حضور
عالمی در حسرت آبند و عالم غرق آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای معشوق و اثرات عشق بر دل و جانش میپردازد. او میگوید که لبهای معشوق او را به زندگی جذب کرده و چشمانش مست و خواب آلودش کرده است. شاعر در توصیف زیبایی معشوق، میگوید که اگر بخواهد بخشی از زیباییاش را بنویسد، قلمش در وصف آن کم میآورد. همچنین بیان میکند که اگر حجاب از صورت معشوق برداشته شود، بهشت به جهنم تبدیل میشود و او خود را با عشق معشوق در آتش به خاک میافکند.
شاعر احساس میکند که در روز قیامت، دلش مملو از عشق و غم خواهد بود. او در وصف صبح و شادی، از آفتاب و خوشی صحبت میکند و حالتی بیخود از عشق را تجربه میکند. در نهایت، شاعر به خرابات و میخانه اشاره میکند و میگوید که حتی در عالم خراب، دلش همچنان به عشق معشوق میتپد و از معشوقش درخواست میکند که از او روی بر نگرداند. او معشوق را در همه حال نزد خود احساس میکند و به حالت حسرت دیگران بر آب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای لبهای زیبا و قرمز تو، چنان سرشار از زندگی هستند که گویی آب حیات را از آنها گرفتهاند. چشمهای زیبا و ناز تو مرا به شدت مجذوب کرده و مست میکند، بهگونهای که نمیتوانم از خواب و رویا بیدار شوم.
هوش مصنوعی: اگر یک ذره از زیبایی خط سبزت را توصیف کنم، سیاهی روی کاغذ از نوک قلم مانند جوهر خوشبو خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در بهشت هم چهرهات را بپوشانی، باید بدانی که زیبایی و نعمتهای بهشت به اندازه جهنم خالی از لذت و عذاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در زمان خداحافظی با آتش عشق تو به خاک بروم، در روز قیامت تو مرا خواهی دید که دلی پر از خون و سوخته دارم.
هوش مصنوعی: در صبح، وقتی که آسمان به دور خودش میگردد، به نظرم میآید که آیا این نور درخشان خورشید است یا جامی از شراب؟
هوش مصنوعی: روح شاداب من از خوشحالی به رقص در میآید، چون هر نفس که از سمت مشرق شادی میآید، مانند آفتابی درخشان است.
هوش مصنوعی: کسی میتواند به صدای مؤذن از خواب بیدار شود، اما من به دلیل اینکه در صبحگاه مست و دلباختهام، نمیتوانم. صدای رباب مرا به حالت بیخودی میبرد.
هوش مصنوعی: در میان بندگان خدا، به دلیل عشق و شیداییام، به حال خراب و ناامید دچار شدهام. اگرچه زندگیام بدون حضور شراب و میخانه، بیمعنی و تباه است.
هوش مصنوعی: هر بار که تو از من دوری میکنی و روی خودت را میگردانی، دلیلش چیست؟ چرا هر بار که به دلم نزدیکتر میشوم، مرا از در خودت میرانى؟
هوش مصنوعی: اگر دلی مهربان و شجاع داری، به بیخیالی و بیدردی رندان اهمیت نده. و اگر صاحب فکری هستی، از فکر و خیال مستان غافل نشو.
هوش مصنوعی: این شعر به معنای این است که اگرچه شخصی به نام خواجو در حال حاضر حضور ندارد، اما تو به نوعی در کنار او هستی. در این دنیا، همه در حسرت آب و زندگی هستند، در حالی که خود عالم در آب غرق شده است. به طور کلی، این بیان نشاندهنده تضاد میان حضور و غیبت و همچنین معضلات انسانی در زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.