رفتم گر از نشستن ما میشوی ملول
زین در کجا روم که بیابم درِ قبول
محکوم را اگر بکشی حکم از آن توست
ما گوش دل نهاده به حُکمت کما یقول
سوز درون به آب سرم کم نمیشود
نار من اشتیاقک فی القلب لاتزول
دل پیش توست، با تو کند شرح اشتیاق
در یک ورق تمام نگنجد سخن ز طول
پروانه را چه بود که خاطر به شمع داد
مسکین دلش به سوختن خویشتن عجول
حاشا که در خیال من آید وصال او
فرهاد را چه سود که شیرین شود ملول
عقلم نمیگذاشت که چشمم در او بود
زان ره نرفت دل که گمان میبرد عقول
قهر آیدم ز باد که پیغام او دهد
ما را خیال دوست کفایت بود رسول
ناصر گمان نداشت که آن شاهباز را
روزی در آشیانهٔ بختش بود نزول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
جایی دلم برفت که حیران شود عَقول
آخر نه دل به دل رود؟ انصاف من بده
[...]
بنمای روی خویش، که غیر از تو هر چه هست
دیدیم و بیغروب نبودند و بیافول
یا یک زمان به جانب ما نیز میل کن
یا خود جواب ما بده ار گشتهای ملول
ترسم رسول دین تو گیرد، بدین سبب
[...]
دیدم پریر ساده غلام بخارئیی
زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول
چشمم بر اوفتاد طمع کردم اندرو
سرپوش بردم از سر خوان بی هراس و هول
گفتم بغیر بوسه دهی هیچ دیگرم
[...]
یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول
بلغ تحیتی و سلامی کما اقول
از تشنگان بادیه ی هجر یاد کن
روزی گرت بکعبه ی قربت بود وصول
یا رب چنین که اختر وصلت غروب کرد
[...]
ای نامزد به نام تو درنامه قبول
یا ایها النبی و یا ایها الرسول
باران رحمتی تو که از آسمان جود
بر عاشقان تشنه جگر کرده ای نزول
کی در حریم حرمت جاه و جمال تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.