میدهد باد از تو بوئی، آفرین بر باد باد
من به بویت میدهم عمر گرامی را به باد
بر دلم بیداد چشم مست تو از حد گذشت
داد خود گفتم ستانم از لبت، دادم نداد
دیدم از چشمت که بندد خواب مردم را به سِحر
هیچ نشنیدم ز زلفت کار مسکینی گشاد
نامرادی چند سودای تو میورزند و نیست
هرگز از وصل تو حاصل نامرادی را مراد
عنکبوتی را مگس در دام میافتد ولی
کس نشان ندهد که سیمرغی به دامی اوفتاد
آنچه از درد فراقت دوستان را بر دل است
روز هجران تو روزی هیچ دشمن را مباد
نقش هر حرفی که میخواند خرد از خط یار
بر بیاض دیده ناصر میکند آن را سواد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و از تاثیرات عاطفی و روحی که این عشق بر او میگذارد، صحبت میکند. او از بوی خوش محبوبش سخن میگوید که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده و احساسات عمیقی در دلش ایجاد کرده است. شاعر به بازیهای عشق و نامرادیهای آن اشاره دارد و میگوید که اگرچه بسیاری از دوستانش به خاطر این عشق دچار درد و رنج میشوند، ولی او به این عشق امیدی ندارد و تنها به یاد محبوبش میزند. در نهایت، او به نقش و تأثیر کلمات و نوشتههای معشوقش اشاره میکند که بر دل و ذهن وی تأثیر عمیق میگذارد.
هوش مصنوعی: باد بویی از تو به مشام میرساند، و من این را ستایش میکنم. ای باد، من برای بوی تو از عمر گرانبهای خود میگذرم.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و فریبنده تو بر دلم شوریده و بیداد کرده است و من برای خودم فکر میکردم که میتوانم لب شیرین تو را بگیریم، اما در نهایت چیزی به من نرسید.
هوش مصنوعی: از چشمان تو دیدم که خواب را بر مردم میافکند، و از زلفت هیچ خبری نداشتم که چگونه جان مسکینی را آزاد کرده است.
هوش مصنوعی: بیفایده است که آدمها همچنان به خیال تو فکر کنند، چون هیچگاه از وصال تو چیزی به دست نخواهند آورد.
هوش مصنوعی: مگس به دام عنکبوت میافتد، اما هیچکس نمیبیند که سیمرغی هم میتواند به دام او بیفتد.
هوش مصنوعی: درد جدایی تو، دوستان را به شدت رنج میدهد و کاش هیچ دشمنی در روز جدایی تو چنین عذابی را تجربه نکند.
هوش مصنوعی: هر کلمهای که خرد از خط محبوب میخواند، بر روی صفحه سفید چشم ناصر، آن را به صورت نوشتهای مشهود میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
[...]
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
[...]
این مبارک پی بنای محکم گردون نهان
کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت
جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست
[...]
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست
شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی نژاد
کاست از عالم ستم تا لاجرم شاهی فزود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.