ماجرائی که دل سوخته می پوشاند
دیده یک یک همه چون آب فرو می خواند
چون تو در چشم من آئی چکند مرد چشم
که بدامن گهر اندر قدمت نفشاند
مه چه باشد که بروی تو برابر کنمش
یا زرخسار تو گویم که بجائی ماند
حال من زلف تو تقریر کند موی بموی
ورنه مجموع کجا حال پریشان داند
من دیوانه چو دل بر سر زلفت بستم
ازچه رو زلف توام سلسله می جنباند
مرض عشق مرا عرضه مده پیش طبیب
که بدرمان من سوخته دل درماند
از چه نالم چو فغانم همه از خویشتنست
بده آن باده که از خویشتنم بستاند
بکجا می رود این فتنه که برخاسته است
کیست کاین فتنه برخاسته را بنشاند
وه که خواجو بگه نطق چه شیرین سخنست
مگر از چشمه ی نوش تو سخن می راند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و از درد و دل سوخته خود در این رابطه مینالد. او به توصیف چشمها و زلف معشوق میپردازد و عشقش را دیوانهکننده میخواند. در متن، شاعر از قدرت عشق و اثر آن بر وجودش سخن میگوید و به پزشکی که نمیتواند درد او را درمان کند، اشاره میکند. همچنین او از فتنه و جذابیت معشوقش صحبت میکند و در نهایت به قدرت بیان و سخنوری خود اشاره میکند که از چشمه نوش عشق مینوشد.
هوش مصنوعی: یعنی داستانی که دل را میسوزاند، بهطور پنهانی درون انسانها نهفته است و همه به آرامی آن را بزرگ و مهم جلوه میدهند، مانند آبی که به آرامی در زمین فرو میرود.
هوش مصنوعی: وقتی تو به چشم من میرسی، چه کسی میتواند چشم به زمین دوخته و در حضورت افشانی کند، در حالی که تو همچون گوهری در دامنش داری؟
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو چنان است که نمیتوانم با ماه مقایسهاش کنم، یا به ظاهر تو اشاره کنم که به اندازهای زیباست که دیگر زیباییها جلوهای ندارند.
هوش مصنوعی: حال و احوال من به زلف تو بیان میشود، اگر نه، هیچ کس نمیتواند حال پریشان مرا درک کند.
هوش مصنوعی: من، که دیوانهوار به زیباییهای موهایت دل سپردم، نمیدانم چرا این موهای تو همچون زنجیری به حرکت درآمدهاند.
هوش مصنوعی: عشق من را به پزشک نشان نده، چون درد من عمیقتر از آن است که درمان شود و دل شکستهام به هیچ دارویی جواب نمیدهد.
هوش مصنوعی: از چه شکایت کنم، وقتی که صدای نالیدنم ناشی از خودم است. بادهای به من بده که بتواند مرا از خودم دور کند.
هوش مصنوعی: این تلاطم و آشوبی که به راه افتاده به کجا میرسد و چه کسی میتواند آن را آرام کند؟
هوش مصنوعی: وای که چقدر گفتار خواجو شیرین و دلنشین است، مگر اینکه این سخن از چشمهی نوش تو سرچشمه بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قوم فرعون همه را در بن دریا راند
آنگهی غرقه کندشان و نگون گرداند
گر بترسندی و فرعون خدا را خواند
جبرئیل آید و خاکش به دهن افشاند
زلف و رخسار تو را شام و سحر چون خواند؟
هر که یک حرف سیاهی ز سپیدی داند
میکنم ترک هوای سر زلف تو و باز
باد میآید و این سلسله میجنباند
اشک من آنچه ز راز دل من میگوید
[...]
نتواند که ز خط تو سوادی خواند
هرکه یک حرف سپیدی ز سیاهی داند
من سرگشته چو سر بر خط حُکمت دارم
خامهوارم خط تو چند به سر گرداند
آتشی در دلم از روی تو افروخته است
[...]
نعش او را چو فلک قبله خود میخواند
چرخ بر دوش نهد وین شرف خود داند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.