شرابخوارهام و رند و مست و شاهد باز
به جرم خویش مقرم، مِی آر و شاهد باز
چو کعبتین همه میل من سوی نرد است
قمارباز مرا گفتهاند، زرق مباز
در این طریقه که مائیم، عیبها هنر است
که در شریعت عاشق حقیقت است مجاز
همان که پردهٔ عشاق نی نوا بر داشت
تو را به راه مخالف برد، مرا به حجاز
چو سر پاک نداری سر سجود چه سود
چو دل شکسته نباشد درست نیست نماز
چو بلبلت ز نوا دم زدن روا نبود
به خون خلق اگر دم همیزنی چون باز
بیار در لگن جام شمع می ساقی
که مرغ روح چو پروانه میکند پرواز
در این دمی که منم جام مِی بود همدم
بدین مِیئی که خورم بانگ نی شود دمساز
ز ردّ خلق، قبول خدا طلب ناصر
که غیر خدمت محمود نیست کار ایاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.