چشم تو سر بر نمیدارد ز خواب
مست در محراب مینوشد شراب
از دهانش کس نمییابد نشان
ذره ناپیدا بود در آفتاب
غمزهٔ شوخت به یغما برد دل
ترک مستی کرد شهری را خراب
پیش چشمت دل بر آتش مینهم
راست خواهم کرد مستان را کباب
هر ورق نقش تو دارد لاجرم
عیش گل را تازه میدارد گلاب
بانگ بلبل از هزاران در گذشت
گل همی از صد یکی گوید جواب
بلبلی بر دارد از هر سو نفیر
گر چو گل بر داری از رویت نقاب
خیز و در ده یکدم آبم ساقیا
تا نشاند آتشم را یک دم آب
تا کسی همچون مرا، خود هیچکس
در حسابی ناورد روز حساب
ناصر اندر خواب کی بیند تو را
خواب را چون او نمیبیند به خواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.