گنجور

 
خواجوی کرمانی

باغبان گو برو مپیما کز گل

بدم سرد سحر باز نیاید بلبل

جبدّا باده ی گلرنگ بهنگام صبوح

از کف سرو قدی گلرخ مشکین کاکل

در بهاران که رساند خبر کبک دری

بجز از باد بهاری بدر خرگه ی گل

بنگر از ناله ی شبگیر من و نغمه ی مرغ

دشت پر زمزمه و طرف چمن پر غلغل

گر صبا سلسله بر آب نهد فصل ربیع

از چه بر گردن قمری بود از غالیه غل

باد نوروز چو برخاست نیازند نشست

بلبلان بی گل و مستان صبوحی بی مل

مطرب آن لحظه که آهنگ فرو داشت کند

زندش بلبله گلبانگ که قل قل قل قل

ای ز بادام تو در عین خجالت نرگس

وی ز گیسوی تو در حلقه ی سودا سنبل

آن سر زلف قمرسای شب آسا را بین

همچو زاغی که زند در مه تابان چنگل

هر چه خوبان جهانرا به دلارائی برد

جزو بود آن همه و حسن جهانگیر توکُل

دست گیرید که خواجو که دلش رفت برود

بارش افتاده و گشتست اسیر سر پل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل

مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا

در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم

[...]

امیر معزی

ای نگاری‌ که به حسن از تو زند حور مثل

ای غزالی‌ که سزاوار سرودی و غزل

بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل

که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل

سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی

[...]

انوری

جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل

اشهب روز کند ادهم شب را ارجل

کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب

پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل

سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ماجرایی که میان من و گردون رفتست

دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل

تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم

بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل

در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو

[...]

مولانا

شتران مست شدستند، ببین رقص جمل

زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل

علم ما داده‌ی او و ره ما جاده‌ی او

گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل

دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه